ماه و ماهیا و معنای زندگی

زمان تقریبی مطالعه: ۲ دقیقه

ماه و ماهیا و معنای زندگی

ایفا کردن نقش یک والد (پدر یا مادر) وظیفه‌ای دشوار و سنگین است. این دشواری معمولاً به مراقبت و تأمین وسایل و امکانات رفاهی بچه‌ها نسبت داده می‌شود اما در واقع دشوارترین بخش، مربوط به آن چیزی است که روح، احساس و شخصیت آن‌ها را شکل می‌دهد، یا همان چیزی که تربیت می‌نامیم.

یادم نمی‌آید که جایی برای تربیت فرزندان آموزشی دیده باشم. برای همه مردان و زنان، پدر و مادر شدن امری طبیعی است اما هیچ کس به‌طور ذاتی دارای دانش و مهارت تربیت کردن نیست. وقتی که خودت هنوز سؤال‌های بی‌پاسخ بیشماری داری و در راه انسان شدن همچنان اندر خم یک کوچه‌ای، چگونه می‌توانی راهنما و مربی انسان دیگری باشی؟

تجربه والد بودن برای من بیشتر فرآیند تربیت شدن بوده تا تربیت کردن. ویلیام ووردزروث، شاعر رمانتیک قرن نوزدهم، جمله جالبی دارد؛ می‌گوید: «کودک، پدر انسان است.» از کودکان بسیار می‌توان آموخت و تربیت شد. کودکان، عارفان و فیلسوفانی کوچکند. بسیار پیش می‌آید که عمیق‌ترین و بنیانی‌ترین سوال‌های زندگی را از زبان کودکان می‌شنوم.

اما غرض از این نوشته‌ ارائه راهکار یا توصیه برای تربیت فرزندان نیست بلکه صرفاً در میان گذاشتن یکی از تجاربی است که اخیراً با فرزندانم (آتیلا و سِلدا) داشتم.

قبل از خواب معمولاً برایشان قصه‌ای می‌خوانم یا داستان فی‌البداهه‌ای تعریف می‌کنم. چند شب قبل که حوصله قصه‌گویی و قصه‌خوانی نداشتم، درمانده شدم که چکار کنم. ناگهان به یاد شعری افتادم که حدود پانزده سال پیش از این گفته بودم که لحنی کودکانه داشت. گفتم: «دوست دارید امشب براتون یه شعر از خودم بخونم؟» با هیجان استقبال کردند. شعر را که «ماه و ماهیا» نام داشت برایشان خواندم:

ماه و ماهیا

یک و دو و سه …

آسمون صافه

چقد ستاره

یه دونه ماهه

نه ماهم دوتاس

ماهیا میگن

یکی توی حوض

اینجا پیش ماس

ماه‌ها میان

ماه‌ها میرن

آدما میگن

گیج و بی‌حواس

کی میشیم خلاص

کی میشیم خلاص

ماهیا میان

ماهیا میرن

شاد و خندونن

باهم می‌خونن

خدارو سپاس

خدارو سپاس

آدما خوابن

کابوس می‌بینن

اونا هی میگن

گیج و بی‌حواس

کی میشیم خلاص

کی میشیم خلاص

ماهیا میگن

آی آدما!

آی آدما!

پا نمی‌شین؟

زندگی زیباس

زندگی زیباس

خدارو سپاس

خدارو سپاس.

کاملاً ساکت بودند و شعر را به دقت گوش کردند. پرسیدم: «خب چطور بود بچه‌ها؟»

آتیلا، که هشت سالش هست، گفت: «بابا! خدا واقعاً وجود داره؟»

سلدا، که هنوز سه سالش نشده، پرسید: «بابا! زندگی یعنی چه؟»

موسی توماج ایری

کرج-۱۳۹۶


به این مطلب چه امتیازی می‌دهید؟
[۵ از ۱ رای ]

۲ Comments

  1. تربیت واقعا شیرینه در این مسیر پر پیچ و خم فرد به خودشناسی میرسه اگه صرف بخواییم از منظر فردی بهش نگاه کنم معتقدم تربیت درست ،سخت ترین و شیرین ترین رسالتی هست که یک فرد در مسیر زندگی می تونه تجربه کنه
    در خصوص داستان های قبل خواب ،واقعا خیلی خلاقیت آدم افزایش میده به قول دخترم ‘قصه های دهنی’ هیجان انگیز تر از قصه های از پیش شنیده شده هست

  2. تا جایی که من تجربه کردم همۀ بچه ها واقعا سرشار از خلاقیت و نبوغ هستند
    روز به روز این جملۀ باک مینیستر فولر برای من پذیرفتنی تر میشه که “همه نابغه به دنیا می آیند و جامعه آنها را را نبوغ زدایی می کند”
    نمونه ای از این خلاقیت، همین عبارت “قصه های دهنی” است که دختر شما ابداع کرده
    واقعا یک عنوان خلاقانه است
    بچه ها از آنجا که هنوز دچار محدودیت های محافظه کاری بزرگسالی نشدن و ترسی از اشتباه کردن ندارن به راحتی خودشون رو بیان می کنن و همین باعث میشه گاهی خلاقیت های نبوغ آمیزی ازشون سر میزنه
    این نوع رهایی کودکانه واقعا برای من الهامبخش بوده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *