شاجان؛ هنرمند گُمنام و کاشف زیباییِ چیزهای معمولی

زمان تقریبی مطالعه: ۷ دقیقه من پسرکی ده‌ساله هستم و او پیرمردی هفتادوپنج‌ساله. کودکی گوشه‌گیر هستم و تنها بودن را دوست دارم. یکی از خلوتگاه‌های موردعلاقه‌ام، روی آن درخت عَنّاب تنومند و کهنسال در آن‌سوی حیاط است. خانۀ پیرمرد با خانۀ ما فقط چند متری فاصله دارد و میانشان هیچ دیواری نیست. در این اواخر چند بار او را در حال تماشای درخت عناب دیده‌ام. گویی در میان شاخ و برگ آن، در جستجوی چیزی بود. در این ظهرِ تابستان، در میان خُنَکای انبوه شاخ و برگ درخت عناب در خیالات شیرین خود غرق هستم که ناگهان صدای لطیف و آشنایی، رشتۀ خیالاتم را پاره…

ادامه مطلب

پرواز دَهَندگان روح؛ دیداری با هنرمند پیشکِسوت خوجه‌دوردی ایری (خوجا باخشی)

زمان تقریبی مطالعه: ۶ دقیقه عکس از عرازمنگی توماج ایری (۷ تیر ۱۳۹۶) وسط حیاط ایستاده‌ام در یک شب بهاری، خیره به آسمان. در آسمان صافِ بَشیوسقا* (پنج پیکر)، همه‌چیز هنوز مثل دوران کودکی‌ام به نظر می‌رسد. آسمان پُرستاره همچنان عمیق، رازآمیز، شگفت‌انگیز، بیکران و بی‌مرز است. اما زمین روستا، هیچ شباهتی به دوران کودکی‌ام ندارد. همه‌جا را دیوار و آجر فراگرفته و خبری از انبوه درختان، خانه‌های قدیمی و افق‌های باز، نیست. گویی دیوارکشی‌ها به قلب‌ها و ذهن‌ها هم رسوخ کرده و حالا آن صفا، صمیمت و حکمت گذشته، به خاطره‌ها پیوسته است. همسایه‌های دیواربه‌دیوار هم، گاهی ماه‌ها از حال هم بی‌خبرند. آخرین بار…

ادامه مطلب