شاجان؛ هنرمند گُمنام و کاشف زیباییِ چیزهای معمولی

زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه من پسرکی ده‌ساله هستم و او پیرمردی هفتادوپنج‌ساله. کودکی گوشه‌گیر هستم و تنها بودن را دوست دارم. یکی از خلوتگاه‌های موردعلاقه‌ام، روی آن درخت عَنّاب تنومند و کهنسال در آن‌سوی حیاط است. خانۀ پیرمرد با خانۀ ما فقط چند متری فاصله دارد و میانشان هیچ دیواری نیست. در این اواخر چند بار او را در حال تماشای درخت عناب دیده‌ام. گویی در میان شاخ و برگ آن، در جستجوی چیزی بود. در این ظهرِ تابستان، در میان خُنَکای انبوه شاخ و برگ درخت عناب در خیالات شیرین خود غرق هستم که ناگهان صدای لطیف و آشنایی، رشتۀ خیالاتم را پاره … ادامه خواندن شاجان؛ هنرمند گُمنام و کاشف زیباییِ چیزهای معمولی

ادامه مطلب