• «مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع / بسی پادشاهی کنم در گدایی» حافظ

نرون های نبوغ ساز: چگونه هر کسی را بهر کاری ساختند؟

زمان تقریبی مطالعه: ۴ دقیقه

 نرون های نبوغ ساز

مغز اندام عجیبی است که به نظر می‌رسد به سمت عقب رشد می‌کند. کبد، کلیه‌ها، دست‌ها و پاها در ابتدا کوچک هستند و به‌تدریج بزرگ می‌شوند تا به‌اندازه مناسب بزرگ‌سالی برسند؛ اما در مورد مغز عکس این رخ می‌دهد. مغز ابتدا با سرعت زیادی بزرگ می‌شود و سپس تا زمان بزرگ‌سالی کوچک و کوچک‌تر می‌شود و بااین‌حال شما باهوش‌تر و باهوش‌تر می‌شوید.

علت این وارونگی را می‌توان در چیزی یافت که سیناپس (synapse) می‌نامند. سیناپس وسیله ارتباطی دو سلول مغزی است که سلول‌ها (سلول‌های مغزی را نرون Neuron نیز می‌نامند) را قادر می‌سازد تا باهم ارتباط داشته باشند. رفتارهای ما بر اساس ایجاد رابطه مناسب میان نرون‌های مغز می‌باشند. به طور ساده می‌توانیم بگوییم که ساختار شبکه سیناپسی میان نرون‌ها خالق استعدادهای ماست. تشکیل ارتباطات سیناپسی بسیار جالب توجه است.

چهل و دو روز پس از لقاح، مغز شما رشدی چهار ماهه را شروع می‌کند. در روز چهل و دوم، اولین نرون به وجود می‌آید و ۱۲۰ روز بعد، یک‌صد میلیارد نرون خواهید داشت! این یعنی اینکه در هر ثانیه ۹۵۰۰ نرون جدید به وجود آمده‌اند؛ اما زمانی که این حرکت انفجاری تمام شود، قسمت اعظم داستان نرون‌ها نیز خاتمه یافته است. به هنگام تولد یک‌صد میلیارد سلول دارید و تا اواخر میان‌سالی نیز اکثر آن‌ها حفظ می‌شوند.

جای دیگری در مغزتان، داستان حقیقی یعنی داستان سیناپس‌ها شروع می‌شود. ۶۰ روز قبل از تولد، نرون‌ها سعی می‌کنند تا باهم ارتباط برقرار کنند. هر نرون یک زائده بنام آکسون از خود خارج می‌کند و سعی می‌کند توسط آن با سایر نرون‌ها ارتباط برقرار کند. هنگامی که اتصال موفقیت‌آمیزی برقرار شد یک سیناپس ساخته می‌شود. در طول سه سال اول زندگی شما، این نرون‌ها در ساخت این اتصالات بسیار موفق عمل می‌کنند. در حقیقت، در سه سالگی هر یک از این یک‌صد میلیارد نرون، پانزده هزار ارتباط سیناپسی با دیگر نرون‌ها تشکیل داده‌اند؛ یعنی هر نرون با پانزده هزار نرون مرتبط شده است. بدین ترتیب، شبکه تارهای وسیع، ظریف و بی‌نظیر شما بافته شده است.

همچنین بخوانید:  نگاهی به کتاب مسیر استادان جولیان جانسون

سپس، اتفاق عجیبی می‌افتد و به دلایلی، طبیعت شما را وادار می‌کند تا بسیاری از تارهای به‌دقت تنیده شده را فراموش کنید. تارهایی که نادیده گرفته‌شده‌اند تعمیر نمی‌شوند و شروع به نابودی می‌کنند. شما آن‌چنان به بخشی از شبکه عصبی خود بی‌علاقه می‌شوید که بین سنین سه تا پانزده سالگی میلیاردها ارتباط سیناپسی را از دست می‌دهید. در سن شانزده سالگی نصف شبکه عصبی شما از بین رفته است نمی‌توانید آن را دوباره بسازید.

این حقایق عجیب به نظر می‌رسند. چرا طبیعت چنین کاری می‌کند؟ چرا طبیعت این‌قدر انرژی صرف می‌کند تا شبکه‌ای بسازد که عمده آن را بعداً بی‌مصرف رها کرده و نابود کند؟ جواب این سؤال آن‌گونه که جان بروئر (John Bruer) در کتابش بنام افسانه سه سال اول بیان کرده چنین است: زمانی که صحبت از مغز است، «کمتر، بیشتر است». نکته اصلی این است که سیناپس‌های بیشتر دلیل هوش و استعداد بیشتر نیست. در عوض، هوش و کارایی شما بستگی به سرمایه‌گذاری شما بر روی قوی‌ترین ارتباطات سیناپسی شما دارد. طبیعت شما را مجبور می‌کند تا میلیاردها اتصال را خاموش‌کنید تا بتوانید باقیمانده را بکار گیرید.

در ابتدا طبیعت به شما ارتباطاتی بیش از آنچه نیاز دارید می‌دهد، چون در خلال سال‌های اول زندگی، موضوعات بسیاری را باید جذب کنید؛ اما جذب تنها کاری است که می‌کنید و هنوز نمی‌توانید دنیای اطراف خود را درک کنید. چرا قادر به درک نیستید؟ چون با توجه به ارتباطات فراوان در اقیانوسی از علامات و اطلاعات از منابع مختلف قرارگرفته‌اید.

برای آنکه درکی از این جهان داشته باشید، باید برخی از اطلاعات را خاموش‌کنید. طبیعت در دهه بعدی عمرتان در این زمینه به شما کمک می‌کند. ژنتیک و تجربیات اوایل کودکی به شما در یافتن ارتباطات بهتر و قابل‌استفاده‌تر کمک می‌کند. این ارتباطات ممکن است مربوط به رقابت، تفکر راهبردی، کنجکاوی، تصور فضایی، روابط و … باشند. آن قدر از این ارتباطات استفاده می‌کنید تا آن‌ها قوی‌تر و منظم‌تر شوند.

همچنین بخوانید:  رهایی از بردگی ذهن: از مولانا تا اکهارت تول

در مقایسه با اینترنت، این ارتباطات مثل خطوط پرسرعت شما هستند. در این خطوط سیگنال‌ها قوی‌تر هستند. این خطوط خاص، نوع و ساختار نبوغ ذاتی شما را مشخص می‌کنند. در سطح میکروسکوپی، شبکه ذهنی شما از خطوط فوق‌سریع گرفته تا سایر اتصالات کندتر و بعضی اتصالات قطع‌شده و غیرفعال را در بر می‌گیرد و به همین دلیل است که بعضی رفتارها و واکنش‌ها برای شما خوب و مناسب هستند، درحالی‌که سایر رفتارها، هرچقدر آن‌ها را تمرین کنید، همیشه حالت اجباری و تصنعی برای شما دارند و باید هم این گونه باشد.

اگر طبیعت شبکه شما را به چند ارتباط اندک و قوی کاهش نمی‌داد، هرگز بزرگ‌سال نمی‌شدید و برای همیشه در حالت کودکی و بمباران اطلاعاتی می‌ماندید. در این صورت حافظه شما بی‌نهایت می‌شد و به خاطر غرق شدن در جزئیات و ناتوانی در فراموش کردن شکل ابرها، مزه غذاها، چهره‌ها و میلیاردها اطلاعات دیگر نمی‌توانستید ایده‌های کلی به‌دست آورید و در نتیجه نمی‌توانستید فکر کنید. همچنین احساسی نیز نمی‌داشتید، قادر به برقراری ارتباط با دیگران نبودید و نمی‌توانستید تصمیم بگیرید. فاقد شخصیت، ارجحیت، قضاوت، هیجان و شور بودید. فاقد استعداد بودید.

برای نجات شما از چنین سرنوشتی، طبیعت بعضی از اتصالات را تقویت کرده و میلیاردها اتصال دیگر را از بین می‌برد؛ و به این صورت، انسانی خواهید بود بااستعدادهای متمایز که در این جهان به شیوه‌ای بی‌نظیر و پایا عمل خواهید کرد. استعدادهای ما چنان برای ما طبیعی هستند که به نظر می‌رسد درکی که از جهان داریم با دیگران مشترک است؛ اما حقیقت این است که درک ما از جهان کاملاً شخصی است. درک ما همان الگوهای تکرارشونده فکری، احساسی یا رفتاری هستند که معلول شبکه عصبی منحصربه‌فرد ما هست. جالب‌ترین تفاوت میان افراد ناشی از جنس، نژاد یا سن نیست، بلکه منتج از اتصالات شبکه ذهنی افراد است. به‌این‌ترتیب، نبوغ ذاتی شما نیز ناشی از قوی‌ترین اتصالات شماست که در نوع خود منحصربه‌فرد است.

به این مطلب چه امتیازی می‌دهید؟
[۳.۶ از ۸ رای ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.