«انسانی نامتعارف، با زندگیای نامتعارف و اندیشهای نامتعارفتر».* این توصیفی است که یکی از همکاران دانشگاهی باشلار در سوربُن، اتین ژیلسون[۱]، از وی ارائه میدهد.[۲]**
از اداره پست تا دانشگاه سوربن
گاستون باشلار، در سال ۱۸۸۴ م. در روستای بار- سور- اوب[۳] در فرانسه به دنیا آمد و در سال ۱۹۶۲ در پاریس درگذشت. باشلار ابتدا کارمند اداره پست بود (۱۳-۱۹۰۳) و در همین زمان به تحصیل ریاضیات و علوم پرداخت. از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۰ در دبیرستان روستای زادگاهش به تدریس فیزیک و شیمی اشتغال داشت. باشلار در ۳۵ سالگی به مطالعۀ فلسفه پرداخت و دوره لیسانس فلسفه را در ۱۹۲۲ به پایان رساند و در سال ۱۹۲۷ از رسالۀ دکترای خود با عنوان «رساله دربارۀ دانش تقریبی»[۴] دفاع و آن را در سال ۱۹۲۸ منتشر کرد. از ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰ استاد فلسفه در دانشکده ادبیات دانشگاه دیژون[۵] بود و در سال ۱۹۴۰ برای تصدی کرسی تاریخ و فلسفه علم به دانشگاه سوربن در پاریس فراخوانده شد، سمتی که تا ۱۹۵۴ بر عهدۀ وی بود.
تز دکترای باشلار، رساله دربارۀ دانش تقریبی، دارای محتوایی معرفت شناختی بود و به بازاندیشی در مفاهیم «حقیقت و واقعیت»[۶] با توجه ویژهای به ریاضیات میپرداخت.[۷] رسالۀ مکمل اثر اخیر، «بررسی تحول یک مساله در فیزیک: انتشار حرارت در جامدات»[۸] نام داشت. از آثار فیزیکی دیگر باشلار در این دوره «تجربه مکان در فیزیک معاصر»[۹] (۱۹۳۷) است. در «کثرتگرایی منطقی در شیمی مدرن»[۱۰] (۱۹۳۲) به مسائل فلسفیِ شیمی جدید پرداخته است. در «ارزش استقرایی نسبیت»[۱۱] (۱۹۲۹) به برخی مبانیِ فلسفیِ نظریۀ نسبیت و دو اثر «شهود لحظه»[۱۲] (۱۹۳۱) و «دیالکتیک استمرار»[۱۳] (۱۹۳۶) را به مسالۀ «زمان» اختصاص داده و در آنها رویکرد شهودگرای برگسون را مورد نقد قرار میدهد.[۱۴]
آثار فوق عمدتاً به مسائل معرفتشناختی ناشی از فیزیک جدید یعنی نظریههای نسبیت و کوانتوم میپردازد. باشلار در این دوره، بویژه تحت تاثیر انشتین و هایزنبرگ و نظریههای آنها دربارۀ نسبیت و عدم قطعیت بود.[۱۵] در این دوره، همچنین، وی اثر مهم دیگری با عنوان «روح علمی جدید»[۱۶] منتشر کرد. در این اثر، به مسائل برآمده از فیزیک جدید از قبیل مکانیک غیرنیوتنی، مفهوم ماده، انرژی، ذره وموج، موجبیت و معرفتشناسی غیردکارتی میپردازد.
از روانکاوی علم تا روانکاوی آتش
باشلار، در ۱۹۳۸ دو اثر مهم دیگر منتشر کرد:«شکلگیری ذهن علمی: سهم روانکاوی معرفت عینی»[۱۷] و «روانکاوی آتش»[۱۸]. کاربرد واژۀ «روانکاوی» در هر دوی این آثار از طرف یک عالِم و فیلسوف علم عجیب مینمود و از آن عجیبتر، موضوعات مورد روانکاوی بودند: معرفت و آتش. اتین ژیلسون ، این وضعیت را چنین توصیف میکند:
در آن زمان (۱۹۳۸)، پیشبینی کار باشلار آسان بود. میگفتند او در مقام متخصص فلسفه علم، چندین کتاب دیگر در همین موضوع خواهد نگاشت. اما امور بدین شکل پیش نرفت. باشلار نخستین شوک هشدار دهنده را وقتی وارد کرد که کتابی با عنوان غریب روانکاوی آتش منتشر ساخت. اولین سؤالی را که با دیدن این کتاب به ذهنم خطور کرد، خوب به یاد دارم: آنها چه خواهند گفت؟ آنها چه کسانی بودند؟ ما، همۀ ما همکارانش. ما که باشلار را برای تدریس فلسفه علم انتخاب کرده بودیم و میدیدیم که سالهاست با موفقیت این کار را انجام میدهد، دوست نداشتیم بشنویم که به روانکاوی، آنهم به غریبترین نوع روانکاوی روی آورده است. زیرا حتی موضوع روانکاوی آدمها نبودند، بلکه یک عنصر بود.[۱۹]
این دو اثر شامل رویکردهای بدیعی نسبت به علم، طبیعت و انسان بود. در کتاب شکل گیری ذهن علمی، باشلار، این باور پذیرفته شده در آن زمان را «که علم جدید دنبالهرو و تداوم کیمیاگری و فلسفۀ طبیعی است»، را به چالش میکشد. در این رویکرد تاریخی – معرفتشناختی، باشلار، شکلگیری ذهنیت علمی را نه ناشی از تداوم و توسعۀ باورهای کیمیاگران و فلاسفۀ طبیعی، بلکه نتیجۀ غلبه بر آن باورها میداند. باشلار این باورهای برخاسته از شهودهای اولیه، عواطف و تخیلات را «موانع معرفتشناختی»[۲۰] مینامد و با طرح روش «روانکاوی معرفت عینی»[۲۱] نگرش معرفتشناختی جدیدی را که مبتنی بر نگاه جدیدی به تاریخ علم است، ارائه میکند و معتقد است که «مسألۀ شناخت علمی را باید به صورت مسألۀ شناخت موانعی که بر سر راه آن معرفت هست، طرح کرد».[۲۲] باشلار، در این کتاب به بررسی برخی از این موانع میپردازد. از نظر باشلار غلبه بر این موانع غالباً نیازمند بازسازی و تجدید نظر در کل یک نظام و مفاهیم اساسی آن است. برآیندی که طی آن، نظام باورهای جدید از نظام باورهای قدیمی، گسسته میشود، مفهومی که در سالهای بعد پیروان باشلار برای بیان آن، اصطلاح «گسست معرفتشناختی»[۲۳] به کار گرفتند.
کتاب روانکاوی آتش در واقع به بررسی موانع معرفتشناختی یی میپردازد که در سر راه شناخت «آتش» قرار داشتهاند. باشلار این کتاب را، «تصویر جانداری از نظریات کلیِ» کتاب اول (شکلگیری ذهن علمی) میداند.[۲۴] وی در راستای ایجاد تمایز میان دادههای عقلانی و دادههایی که برپایۀ غرایز، احساسات و علایق استوارند، به موضوع تخیل میپردازد. بررسی تخیلات مربوط به آتش، باشلار را به ارائه شواهدی از آثار ادبی سوق میدهد و بدینترتیب به کنکاش در خیال شاعرانه کشیده میشود. برخی این گرایش را «قدری به دلایل احساسی و تا اندازهای در نتیجۀ علاقهاش به روانشناسی خلاقیت» دانستهاند.[۲۵] از این رو، روانکاوی آتش نخستین اثر باشلار است که در تقاطع علم و شعر (و نظریه ادبی)، رقم میخورد.[۲۶] باشلار در پایان کتاب و در نتیجهگیری آن اشاره میکند که «اگر بتوان تحقیق حاضر را به مثابۀ مبنایی برای فیزیک یا شیمی تخیلات ما و همچون طرحی برای تعیین شرایط عینی خیالپردازی دانست، پس میباید بتواند ابزاری برای نقد ادبی عینی به دقیقترین معنای کلمه، فراهم آورد».[۲۷] این پیشبینی در سال های بعد تحقق مییابد و باشلار به عنوان پایهگذار نقد ادبی نوینی شناخته میشود که برخی نویسندگان آن را «نقد تخیلی» نامیدهاند.[۲۸] باشلار در سالهای بعد، مطالعۀ تخیل را در آثار « لوتره آمون»[۲۹] (۱۹۳۹)، «آب و رؤیاها»[۳۰](۱۹۴۲)، «هوا و خواب و خیالها»[۳۱] (۱۹۴۳)، «زمین و رؤیاپردازیهای اراده»[۳۲] (۱۹۴۷)، «زمین ورؤیاهای زمان آسایش»[۳۳] (۱۹۴۸)، «بوطیقای مکان»[۳۴] (۱۹۵۷)، «بوطیقای رؤیاپردازی»[۳۵] (۱۹۶۰) و «شعله شمع»[۳۶] (۱۹۶۱)، تداوم میبخشد. به موازات این آثار، باشلار مطالعاتش در زمینۀ فلسفه علم را نیز ادامه می دهد.
در ادامۀ مطالعات دربارۀ فلسفه علم، باشلار در سال ۱۹۴۰ «فلسفه نه»[۳۷] را منتشر میکند. در این اثر به موضوعاتی از قبیل «تفکر فلسفی و ذهن علمی» و «تبیینهای متافیزیکیِ متفاوتِ مفاهیم علمی»، و… بحث میکند. در آثار بعدی؛ «پویایی عقلگرایی فیزیک معاصر»[۳۸] (۱۹۵۱) و «ماتریالیسم عقلی»[۳۹] (۱۹۵۳)، باشلار، علاوه بر جنبههای فلسفی و عقلانی علم، وجوه اجتماعی و آموزشی فعالیتهای علمی را نیز مورد بررسی قرار میدهد.
بطور کلی در مورد وجه کمّی آثار باشلار میتوان گفت که «وی علاوه بر جستارهای بسیار (در حدود ۷۰ جستار)، مجموعه ۱۲ کتاب دربارۀ علم، ۲ کتاب دربارۀ زمان و آگاهی، و ۹ کتاب دربارۀ تخیل شاعرانه، در فاصلۀ سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۶۲، نگاشته است.[۴۰] او در این رسالات بلندپروازانه، میکوشد تا تقابل همپایهیی میان عقلباوری علمی و تخیل شاعرانه را شناسایی، تحلیل و مستدل ساخته، بر این نکته تأکید کند که باید از راه به دست دادن تعریف تازهای از طرح انسانی، خلاقیت را در هر دوی این قلمروها به بار نشاند».[۴۱]
باشلار در ایران
باشلار در ایران فیلسوفی ناشناخته است. جلال ستاری، اسطوره شناس نامدار، نخستین مترجم آثار باشلار به زبان فارسی است. روانکاوی آتش نخستین اثر باشلار بود که توسط وی، در سال ۱۳۶۶ به فارسی ترجمه شده و در سال ۱۳۷۸ به چاپ دوم رسید. این ترجمه دارای مقدمهای نسبتاً مفصل به قلم مترجم در تشریح افکار باشلار است که عمدتاً به نظریات باشلار دربارۀ تخیل ادبی میپردازد. شعله شمع توسط همین مترجم در سال ۱۳۷۷ منتشر شد. گزیدهای از نوشتههای باشلار با عنوان «معرفتشناسی گاستون باشلار» که توسط دومینیک لوکور[۴۲] انتخاب شده، بازهم با ترجمه جلال ستاری در سال ۱۳۸۳ منتشر و دو سال بعد تجدید چاپ شد. مترجم در پایان کتاب، توضیح مختصری دربارۀ معرفتشناسی علمی باشلار آورده است. غیر از این سه عنوان، هیچ کتاب دیگری تا این تاریخ (اسفند ۱۳۸۹)، ازباشلار یا دربارۀ آثار وی به فارسی ترجمه یا تألیف نشده است.[۴۳] در طی چند سال اخیر، در ایران، گرایش بیشتری به نظریات ادبی باشلار ایجاد و چندین مقاله در این موضوع تالیف شده است.[۴۴] اما در مورد فلسفه علم باشلار، هیچ کار تحقیقی صورت نگرفته است.
فلسفه علم چند گویشی و انسجام ناپذیر باشلار
فلسفۀ علم باشلار در کلیت خود در قید و بند قواعد مرسوم نمیماند و رشتههای مختلفی را به عنوان ابزار مطالعات خود به کار میگیرد. باشلار، هیچ اِبایی ندارد که رشتههایی چون انسانشناسی، قومشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی و روانکاوی را در فلسفه علم خود به کار گیرد. همچنین توجه ویژه به تاریخ علم، باشلار را پیشرو گرایش تحولآفرینی در فلسفه علم قرار میدهد که با کتاب «ساختار انقلابهای علمی»[۴۵] توماس کوهن[۴۶] شروع میشود. نگرشی که در تقابل با دیدگاه پوزیتیویستها و پوپریها، برای “تاریخ علم”، در فلسفه علم ، جایگاهی اساسی و تعیینکننده قائل است. این استفاده از رشتههای متعدد به مثابۀ ابزارهای پژوهشی، به فلسفه علم باشلار خصلتی چند بعدی میبخشد، ویژگییی که توسط برخی نویسندگان، «چند گویشی» خوانده شده است.[۴۷] با چنین رویکردی، باشلار، «در صدد یافتن نگرشی فلسفی است که کاملا باز بوده و قابلیت به دست دادن برآیندی از انقلابهای فکری تاریخییی را داشته باشد که تجربهها و دانشهای بشری گونهگون را متمایز ساختهاند».[۴۸] این ویژگی ِ چند گویشی با لحاظ مطالعات باشلار در زمینه تخیل شاعرانه به اوج خود میرسد. خصلت چند گویشی پژوهشهای باشلار شاید از دیدگاهی، نگرشی التقاطی و ناموجه در فلسفه علم به نظر آید. به این دلیل که نگرشهای رایج فلسفه علم در آن دوره، پوزیتیویسم و نگاتیویسم، هر دو، فاقد چنین دیدگاه و روش چند رشتهای بودند. حتی خود کوهن نیز بیشتر بواسطۀ آثار الکساندر کویره، که تحت تأثیر باشلار بود، به دیدگاه تاریخی به علم، گرایش پیدا کرد، و پس از گفتگوی کوتاهی که در سال ۱۹۵۰، در پاریس، با باشلار داشت، هرگز کتابهای باشلار را نخواند چرا که نمیتوانست با جهتگیریهای فلسفی آنها موافقت داشته باشد.[۴۹] این ویژگی چند گویشی فلسفهورزی باشلار، شاید، مهمترین عامل انسجامناپذیری فلسفه اوست. فلسفه باشلار به مقولهبندی و ارائه در قالب دستگاه و نظام تن نمیدهد. شاید از این روی است که دومینیک لوکور[۵۰] معرفت شناسی باشلار را به شکل گزینگویههای وی ارائه کرده و در مقدمه آن مینویسد:
معرفتشناسی باشلار به جهت آنکه همواره از سر گرفته میشود، به صورت نظام و دستگاه در نمیآید، بلکه آن را طرد میکند.[۵۱]
هرچند از نظر لوکور این ویژگی، یک امتیاز به حساب میآید:
بدینگونه ناتمامی ذاتی و اساسی آن معرفتشناسی، خود نشانۀ پیشرفتش به شمار میآید.[۵۲]
این انسجامناپذیری و مقولهگریزی محدود به معرفتشناسی باشلار نبوده، بلکه ویژگیِ همۀ آثار وی است. و برعکس لوکور، عامل بدبینی و تردید افراد بسیاری به آثار باشلار بوده است، به طوری که نویسندهای آورده:
از آنجا که رویکرد نظرورزانۀ باشلار به علم، فلسفه و ادبیات از قید مقولهبندی میگریزد، متفکران حوزههای گوناگون، از علم کاربردی گرفته تا نظریۀ ادبی انتزاعی، با مظنونیت قابل فهمی به آثار او مینگرند.[۵۳]
این ویژگیِ محتوایی با وجهی فرمال از آثار باشلار تشدید میشود و آن سبک نوشتار ادیبانه و شاعرانۀ اوست:
باشلار، بسیار زیبا مینوشت و غالب معانی را به کنایه و اشاره میرساند و از اینرو غالب جملات و عباراتش به کلمات قصار میمانند و یا درستتر بگوییم، نثرش، مانند شعر است.[۵۴]
واین، ویژگیِ همۀ آثار اوست:
زبان باشلار حتی در شرح علم و معرفتشناسی نیز، زبانی غنایی و تقریباً دینی و قدسی است. [۵۵]
از این روی است که برخی او را «شاعر راستین معرفتشناسی» نامیدهاند.[۵۶] این نحوۀ نگارش، کاملا در مقابل سبک نگارش فلاسفۀ تحلیلی قرار داشت که بر بیان روشن، واضح و پرهیز از نوشتار استعاری و ادیبانه تاکید داشتند و حتی بسیاری از ایشان به وفور نمادهای منطقی را در نوشتههایشان به کار میگرفتند؛ امری که اصلاً در آثار باشلار به چشم میخورد. از طرف دیگر، باشلار، کتابخوانی حریص بود و این سخن او که «بهشت، کتابخانۀ بزرگی است»[۵۷]، گویای همین اشتیاق سیریناپذیر وی به کتابخوانی است. گسترۀ مطالعاتش بسیار وسیع بود، «از کتب فلسفی و علمی قدیم و جدید گرفته تا نوشتههای ادبی و اشعار سُرایندگان کهن و معاصر، که در غالب آثارش به مناسبت، از آنها یاد میکند و شاهد مثال میآورد».[۵۸] باشلار، خود در پایان مقدمه کتاب روانکاوی آتش به این موضوع چنین اشاره میکند:
و سخن آخر اینکه، ما تنها بخش بسیار کوچکی از اسنادی را که با مطالعۀ پایانناپذیر کتابهای قدیمی علمی قرون ۱۷ و ۱۸ فراهم آوردهایم، در اینجا عرضه کردهایم.[۵۹]
این تنوع و کثرت مطالعات، به صورت ارجاعات فراوان در آثار باشلار نمایان است. ارجاعاتی که پیگیری ِ مطالب را برای خوانندهای که با این آثار آشنایی ندارد، دشوار میسازد. به این ویژگیها باید، مشخصۀ دیگری از فلسفهورزی باشلار را اضافه کرد و آن کثرت مفهومسازی و ابداع اصطلاحات جدید برای بیان آنهاست.از معروفترین آنها میتوان به مفاهیمی چون روانکاوی معرفت عینی، مانع معرفتشناختی، فنومنوتکنولوژی[۶۰]، عقلگرایی کاربردی[۶۱]، سوررشنالیزم[۶۲]، مادیگری عقلانی[۶۳]، اشاره کرد. اینها همه، نشانۀ خلاقیت و پویایی باشلار در نظریهپردازیِ ویژۀ اوست، که در قید و بند هیچ نظام یا سیستم فکری متعارفی نمیماند و در تنهایی غریب خویش، کوره راهی از آن خود در دل سرزمینهای نامکشوف اندیشه و خیال، میگشاید. همۀ این عوامل – تفلسُف چندگویشی و مقولهگریز، تکثر ارجاعات به منابع بسیار گسترده، سبک نوشتار ادیبانه و دشوار، کثرت مفهومسازی و ابداع اصطلاحات جدید – فهم و بویژه ترجمۀ آثار باشلار را دشوار میسازد. به همین دلیل ترجمه آثار باشلار حتی به زبان انگلیسی با کندی بسیار مواجه بوده است.[۶۴]
* این مطلب برگرفته از رساله کارشناسی ارشد من در رشته فلسفه علم با عنوان «نقش تخیل در علم و شعر از دیدگاه گاستون باشلار» است که در سال تحصیلی ۱۳۸۸-۸۹ در دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) با راهنمایی آقایان دکتر ایرج نیک سرشت (عضو هیئت علمی دانشگاه تهران) و دکتر ابوالفضل کیاشمشکی (عضو هیئت علمی دانشگاه امیرکبیر) انجام شده است.
** در این مقاله منابع به اختصار معرفی شدهاند و مشخصات کامل منابع در پایان رساله مذکور آمده است.
[۱]. Etienne Gilson
[۲] . باشلار، ص ۱۳
[۳]. Bar-Sur-Aubes
[۴]. Essai sur la connassance approachee
[۵]. Dijon
[۶]. Truth and Reality
[۷]. Chimisso, 2001,p.1
[۸]. Etude sur l’evolution d’un problème de physique: la propagation theermique dance les solides
[۹]. Ľ expertence de ľespace dans la physique contemporaine
[۱۰]. Le pluralism coherent de la chimie moderne
[۱۱]. La valeur inductive de la relativite
[۱۲]. Ľ intuition de ľinstant
[۱۳]. La dialectique de la duree
[۱۴]. See: Perraudin, Jean François. “A non-Bergsonian Bachelard”. Cont Philos Rev, ۴۱, ۲۰۰۸: pp. 463 – 497
[۱۵] .مرفی، ص ۱۳۳
[۱۶]. Le nouvel spirit scientifique
[۱۷]. La formation de ľesprit scientifique: Contribution e une psychoanalyse de la connasiance objective
[۱۸]. La psychanalyse du feu
[۱۹] . دیالکتیک درون وبرون، صص ۱۴-۱۵
[۲۰]. Epistemological obstacles
[۲۱]. Psychoanalysis of objective knowledge
[۲۲] . معرفت شناسی، ص ۲۱۹
[۲۳]. Epitemological ruptures
[۲۴] . باشلار، ۱۳۸۵، ص ۶۳
[۲۵] .لچت، ص ۶۰
[۲۶]. Picart, p. 62
[۲۷] . باشلار، ۱۳۷۸، ص ۲۴۵
[۲۸] . ایوتادیه، ص ۱۲۵
[۲۹]. Lautreamont
[۳۰]. Ľ eau et les rêves
[۳۱]. Ľ air et les songes
[۳۲]. La terre et les rêveries de la volonte
[۳۳]. La terre et les rêveries du repos
[۳۵]. La poetique de la rêverie
[۳۶]. La flamme ďune chandelle
[۳۷]. La philosophie du Non
[۳۸]. Ľ activite rationaliste de la physique contemporaine
[۳۹]. La materialisme rational
[۴۰] . «آثار باشلار در فلسفه علم در دو دوره از ۱۹۲۸ – ۱۹۴۰ و ۱۹۴۹ – ۱۹۵۳ و آثار او در زمینۀ تخیل شعری نیز در دو دوره از ۱۹۳۸ – ۱۹۴۸ و ۱۹۵۷ – ۱۹۶۱ منتشر گردید». به نقل از: McAllester Jones, p. 45
[۴۱] . مرفی، صص۱۳۴-۱۳۳
[۴۲]. Dominique Lecourt
[۴۳] .دو بخش از کتاب بسیار معروف و ستایش شدۀ بوطیقای فضا(The Poetics of Space)؛ با عناوین «پدیدارشناسی شعر» و «دیالکتیک درون و برون: پدیدارشناسی خیال» به ترتیب در سالهای ۱۳۷۷و ۱۳۸۵ به فارسی ترجمه شدهاند. کتاب مذکور از اولین آثار باشلار بود که از زبان فرانسه به انگلیسی ترجمه شد. برای اطلاعات کاملتر درمورد ترجمههای آثار باشلاربه فهرست منابع رجوع شود.
[۴۴] .به فهرست منابع رجوع شود.
[۴۵].The Structure of Scientific Revolutions
[۴۶].Thomas kuhn
[۴۷] . مرفی،ص ۱۳۳
[۴۸] . همان
[۴۹] . دولاکامپانی،ص۴۸۱
[۵۰]. Dominique Lecourt
[۵۱] .لوکور،ص۱۶
[۵۲] .همان
[۵۳] .مرفی،۱۳۴
[۵۴] .ستاری،۱۳۷۷،ص۵
[۵۵] .ستاری،۱۳۸۵،ص۲۹۰
[۵۶] .لچت، ص۲۵
[۵۷] .ستاری،۱۳۸۵،ص۲۹۰
[۵۸] .همان،ص۱۳
[۵۹] .باشلار،۱۳۷۸،ص۶۴
[۶۰].Phenomenotechnology
[۶۲].Surrationalism
[۶۳].Rational Materialism
[۶۴] .در کتابنامه بخشی که درمجموعه:
Continentl Philosophy in the 20thCentry, London, Routledge, Vol. VIII, pp. 144-183, 1994
به باشلاراختصاص داده شده، فقط پنج ترجمه انگلیسی ازبیست وچهارعنوان کتاب باشلارآمده است. در اثر متأخرتر:
Gaston Bachelard: Critic of Science and the Imagination, C. Chimisso, London, Routledge, 2001
این تعداد به ده مورد افزایش یافته است.
در ایران به همت استاد جلال ستاری سه عنوان از کتاب های باشلار به فارسی ترجمه شده است. کتاب بوطیفای فضا نیز در سال ۱۳۹۱ توسط مریم کمالی و محمد شیربچه به فارسی ترجمه و توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است.
منبع تصویر: https://farofafilosofica.com/