با اینکه قبلا در مقالۀ چگونه ارباب ذهن خود باشیم نه بردۀ آن به این بحث پرداختم اما این معضل آنچنان فراگیر و اساسی است که ارزش آن را دارد که بارها و بارها و از منظرهای مختلف به آن پرداخته شود. با اینکه رهایی از اسارت و بردگی ذهن از زمان بودا و همچنین رواقیان مورد توجه بوده اما در این نوشته قصد دارم نگاهی به دیدگاه مولوی و سپس اکهارت تول در این زمینه داشته باشم.
جمله خَلقان سُخرۀ اندیشهاند
مولوی در ابیات متعددی به معضل اسارت بشر توسط ذهن اشاره کرده است. ما در زمانی در اسارت یا بردگی ذهن هستیم که افکار و خیالات به طور ناخواسته در ذهن ما جریان داشته باشند. مولوی برای بیان این اسارت واژههایی چون «اندیشه»، «فکر» و «خیال» را به کار میگیرد. مولوی تسلط افکار خود به خودی بر ذهن را عامل اساسی غم و غصه بشری میداند:
جمله خَلقان سُخرۀ اندیشهاند
زان سبب خستهدل و غمپیشهاند
به این ترتیب، قریب به اتفاق آدمیان در اکثر اوقات، بازیچه و مسخرۀ افکار ناخواستهای هستند که دائما در ذهن جولان میدهند. این فعالیت لاینقطع ذهن، نگرانی، ترس و استرس را بر ما تحمیل کرده و گاهی خواب را از چشمانمان میربایند.
فکر و خیال خود به خودی، یعنی فکر و خیالی که ناخواسته در ذهن ما جریان مییابد، دائما وجود ما را آماج حمله خود قرار داده و شادابی و صفای درونی ما را تباه میسازد.
جان همه روز از لگدکوب خیال
وز زیان و سود وز خوف زوال
نی صفا میماندش نی لطف و فر
نی بسوی آسمان راه سفر
هر فکر و خیالی، فکر و خیالی دیگر را فرا میخواند و به این ترتیب سیرۀ آنها بر ذهن دائما تداوم مییابد.
هر خیالی را خیالی میخورد
فکر آن فکر دگر را میچرد
تو نتانی کز خیالی وا رهی
یا بخسپی که از آن بیرون جهی
این افکار چون زنبورانی دائما در ذهن ما وز وز میکنند و اگر در خواب برای ساعاتی از دست آنها خلاصی بیابیم، به محض بیداری به سراغ ما میآیند و ما را به این سو و آن سو کشیده، بازیچۀ خود میسازند.
فکر زنبورست و آن خواب تو آب
چون شوی بیدار باز آید ذباب
چند زنبور خیالی در پرد
میکشد این سو و آن سو میبرد
راه رهایی از بردگی ذهن
تمرینات و روشهای مختلفی برای رهایی از تسلط ذهن وجود دارد. در زمانه ما اکهارت تول یکی از بهترین مروجان این روشها است. تول بیشتر بر روش خودآگاهی و حضور در لحظه حال تاکید دارد و تمرینات و تکنیکهای متعددی را برای این منظور ارائه کرده است. من خلاصهای از آموزههای اکهارت تول را در مقاله چگونه ارباب ذهن خود باشیم نه بردۀ آن آوردهام.
فهرستی از تکنیکها و توصیههای تول برای رهایی از اسارت ذهن به صورت زیر است:
- مراقبه ذهن: افکار خود را نظاره کنید.
- خود حقیقیتان را فراسوی اندیشهها کشف کنید.
- حالت عدم ذهن و یگانگی با هستی را تجربه کنید.
- تمام توجه خود را بر اکنون متمرکز کنید.
- بر فعالیتی که در حال انجام آن هستید، تمرکز کنید.
- بر کالبد درونی خود تمرکز کنید.
- با خودآگاهی و تسلط بر ذهن از رنجها رها شوید.
- با توقف همهویتی با ذهن از ترسها رها شوید.
- با پذیرش لحظه حال بر شرایط غلبه کنید.
توضیحات بیشتر در مورد عناوین بالا در مقاله مذکور آمده است؛ همچنین مبسوط آنها را میتوانید در کتاب ارزشمند اکهارت تول با عنوان نیروی حال مطالعه کنید.
حاکم اندیشهام محکوم نی
با انجام تمرینات اشاره شده باید از اسارت و بردگی ذهن رها شده و به ارباب و حاکم سرزمین ذهن خود بدل شویم؛ مثل یک بنّا باید سازههای اندیشه خود را آگاهانه بسازیم.
حاکم اندیشهام محکوم نی
زانک بنا حاکم آمد بر بنا
خودآگاهی ما باید چون عقابی بر فراز ذهنمان اوج بگیرد و نظارهگر آن باشد تا هیچ اندیشه ناخواستهای امکان ظهور نداشته باشد.
من چو مرغ اوجم اندیشه مگس
کی بود بر من مگس را دسترس
در این صورت، هر وقت نیاز به ابزار ذهن بود، آگاهانه از آن اوج فرود میآییم و از موضع یک ارباب، ماشین ذهن را به کار گرفته و سپس آن خاموش میکنیم.
قاصدا زیر آیم از اوج بلند
تا شکستهپایگان بر من تنند
نتیجه طبیعی حاکمیت و تسلط بر ذهن، رفع بسیاری از عارضههای روانی چون نگرانی، استرس و اضطراب، فقدان انرژی و خمودگی و در نتیجه تجربه آرامش، سرزندگی، لطافت، سرور و شادمانی طبیعی درونی است که خود دریچههای بسیاری را در جهت خلاقیت و خدمت و کسب عمیقترین رضایت درونی به سوی ما میگشاید.