لهجه نشان اصالت است
نگرانی والدین گروه دوم معمولا با مسائل گروه سوم در ارتباط است. وگرنه لهجه داشتن چه اشکالی دارد؟ اگر من از عزت نفس سالم و خوبی برخوردار باشم، لهجه ترکمنی من نباید هیچ احساس بدی در من ایجاد کند. برعکس، لهجه نشانی از اصالت ماست. اینکه از کجا و از میان کدام قوم و قبیله و ایل و تبار میآییم. هیچ قوم و نژادی ارزش و برتری ذاتی بر دیگری ندارد. قوم و قبیله و نژاد و ملیت برای کودک یک پیشامد و تصادف صرف است و واجد ارزش فینفسۀ انسانی نیست. اما دارای اهمیت زیستشناختی و اکولوژیک است.
اینکه من فرزند یک پدر و مادر ترکمن باشم، ژنتیک و برخی ویژگیهای جسمانی و بعضا روانی مرا متاثر میسازد. اما یک انسان سالم نباید، نفیا و اثباتا، با آنچه که در ید اختیار او نبوده است، مشکل و مسئلهای داشته باشد. هر قوم و ملتی میتواند به هنر، دستاورد و داشتههای مثبت و انسانی خود، که همان فرهنگ و میراث قومی و ملی باشد، ببالد اما باید آگاه بود که من از سر شانس و تصادف است که در میان ایشان زاده شدهام.
یک معضل اساسی جهان امروز نادیده گرفتن همین ماهیت تصادفی هویت قومی، ملی، زبانی، نژادی و حتی عقیدتی است. غفلتی که گاه منجر به قومگرایی، نژادپرستی، ملیگرایی و سایر گرایشهای عقیدتی افراطی و تعصبات کور شده و فجایع بشری هولناکی را رقم میزند. چندزبانگی کودکان شاید یکی از راههای دستیابی به تساهل و تسامح، مفاهمه بهتر و تعمیق دوستی میان افراد، اقوام و ملل مختلف باشد.
به تصادفی بودن قومیت و زبان مادری برای آدمی اشاره کردم. از این رو اگر کسی چون گروه سوم در این زمینه احساس بدشانسی میکند من برای او احساس همدردی و تاسف دارم. با این حال، فکر میکنم ریشه این نارضایتی را نه در زبان و قومیت بلکه در عوامل دیگری باید جست. شاید عواملی که در بستر این زبان و فرهنگ، و نه لزوما ناشی از آنها، حرمت نفس فردی را تضعیف و تخریب کرده و فرد را از تمام عناصر هویت قومی خویش منزجر ساخته است. اما برای این گروه نیز منع فرزندان از آموزش زبان مادری، نه مرهمی بر دردشان بلکه بازتولید آن در آیندگان خواهد بود.
آسیبهای ناشی از عدم آموزش زبان مادری به کودکان
کودکی را تصور کنید که از پدر و مادری ترکمن، زاده شده اما قادر به تکلم به زبان ترکمنی نیست. این ناتوانی، کودک را در معرض آسیبهای متعددی قرار میدهد.
زبان دارای اهمیتی بنیادی در زندگی انسانی است. در واقع، به یک معنا، انسان بودن ما با زبان داشتن تعریف میشود. زبان اساس تحقق نوع انسان به مثابه «حیوان ناطق» است. قوه ناطقه در اینجا هم به معنای توانایی تفکر و هم به معنای زبانداری و تکلم است. اساسا زبان و تفکر در هم تنیدهاند و ما در بستر و قالب زبان، فکر میکنیم. هر زبان، جهانی را به روی انسان و انسانیت او میگشاید. با عدم آموزش زبان مادری، در وهله اول، ما درِ چنین جهانی را که پدر بزرگ و مادر بزرگ، عمهها، خالهها و تمام فامیل و اطرافیان در آن زیست میکنند، به روی کودک میبندیم. او کودکی خواهد بود که از ارتباط عمیق انسانی و عاطفی به زبان مادری با اطرافیان محروم شده است.
اما مسئله صرفا محدود شدن ارتباطات انسانی نیست. ناتوانی تکلم به زبان مادری، هویت فردی، عزت نفس و اعتماد به نفس کودک را نیز با مشکل مواجه خواهد ساخت. چه بسا چنین کودکی به خاطر ناتوانی در تکلم به زبان مادری، مورد تحقیر و تمسخر قرار گیرد که نتیجه آن، تضعیف و تخریب حرمت نفس کودک خواهد بود. با توجه به نقش بنیادی حرمت نفس در تمام حیات آدمی، چنین منعی جفایی بزرگ به کودک امروز و بزرگسال فردا خواهد بود.
چندزبانی از تکزبانی بهتر است
همانطور که اشاره کردم کودکان (از تولد تا حدود نه سالگی) قادرند به طور طبیعی زبانهایی را که افراد خانواده و اطرافیان به کار میبرند، به طور همزمان یاد بگیرند. اما بهتر است که تا سه سالگی، زبان مادری زبان غالب باشد. یعنی بیشتر اوقات، والدین کودک و اطرافیان به زبان مادری تکلم کنند. زبان فارسی و ترکمنی اشتراکات زیادی دارند اما در لهجه اساسا باهم فرق دارند. ذهن کودک به مرور دو زبان را از هم تفکیک کرده و هر دو زبان را به خوبی یاد میگیرد و به کار میبندد. اگر والدین به زبان سومی، مثلا انگلیسی، هم تسلط داشته باشند و به آن هم تکلم کنند، کودک آن را نیز به راحتی خواهد آموخت. اما اگر فرصت بار آوردن طبیعی کودک به زبانی خاص در زندگی روزمره از دست رفت، باید در آموزشی تصنعی آن را بیاموزد که هرگز کیفیت و تسلط یادگیری در شرایط طبیعی را نخواهد داشت.
چندزبانگی برای رشد شناختی، هیجانی و اجتماعی کودکان مفید است. آموختن هر زبان دنیای کودک را بزرگتر ساخته، به آن غنا و زیبایی بیشتری میبخشد. کودک چندزبانه امکانها و فرصتهای یادگیری بیشتر و در نتیجه در بزرگسالی شانس بیشتری برای بروز و ظهور قرایح، استعدادها و موفقیت در عرصه شغل و کار خواهد داشت.
چندزبانگی ما را مخاطب صداهای متنوع و متکثر میسازد و امکان مخاطب قرار دادن طیف وسیعتری از انسانها با فرهنگها و زبانهای مختلف را فراهم میآورد. چندزبانگی به کودک امروز امکان و توان این را میدهد که با حفظ اصالت قومی و زبان مادری، دنیای خود را توسعه بخشد و شهروند جهان شود.
در عرصه فرهنگ، هنر و ادبیات قومی و محلی ترکمنی، چندزبانه بارآوردن کودکان ترکمن شاید راهی باشد برای غنابخشی و جهانیسازی آن و فراتر رفتن و رهایی از تنگنای فرهنگی که برخی دوستان وجهی از آن را به «ادبیات ناحیتی» تعبیر کردهاند.
علاوه بر همه اینها، جهان امروز و فردای ما بیش از هر چیز به گفتگو، مفاهمه، احترام متقابل و دوستی میان اقوام و ملل نیاز دارد. کسی، جز برخی سیاستمداران، از دمیدن بر آتش تفرقه و دشمنی میان اقوام و ملتها سود نمیبرد. انسانیت که در قالب آثار معنوی، هنری و فرهنگی در میان اقوام و ملل مختلف تجلی یافته، میراث مشترک بشری است. همه انسانهای بزرگ یک قوم، این نوع آثار ارزشمند اقوام و زبانهای دیگر را ستوده و از آنها در جهت غنابخشی به زندگی خویش بهره بردهاند. ستایش امرسون آمریکایی از سعدی، عشق گوته آلمانی به حافظ و شهرت جهانی خیام، مولوی، رازی و ابن سینا مشتی نمونه خروار از پاسداشت جهانی میراث انسانی است. چندزبانگی کودک امروز شاید به تفاهم، صلح و دوستی بیشتر در جهان فردا یاری رساند.
منبع: ماهنامه ترکمن دیار، سال اول، شماره چهارم، فروردین۱۴۰۱