عموماً تصور بر این است که شکاف بزرگی میان هنر و علم و بین هنرمند و دانشمند وجود دارد. اما حقیقت این است که «علم و هنری که به درجات عالی تکامل رسیده باشند، از نظر روانشناسی و دیگر جنبهها بسیار به هم نزدیکاند» (فرای، ۱۳۶۳، ص ۱۰). بررسیهای تجربی نیز نشان میدهد که شباهت زیادی میان تجارب زیباشناسانۀ هنرمندان با تجارب زیباشناسانۀ دانشمندان وجود دارد (فلنری، ۱۹۹۲، ص ۲).
با اینکه علم فعالیتی عقلانی است اما چنین نیست که سایر قوای انسانی چون احساس، عواطف، تخیل، شهود و ادراک زیباشناختی و هنری در آن نقشی نداشته باشند. این استعدادها بهویژه در علم مدرن نقش مهمتری ایفا میکنند بهطوریکه شان اید در کتاب هنر و علم (۲۰۰۵) مینویسد که دانشمندان معاصر بسیار بیشتر از هنرمندان در مورد «زیبایی» و «ظرافت» صحبت میکنند (ص ۱).
با توجه به «ماهیت نظریه بار دانش علمی» دیگر نمیتوان از کار دانشمندان بهعنوان یک فعالیت عقلانی محض صحبت کرد که در آن بیطرفی، عینیتگرایی و پرهیز از احساسات بهعنوان یگانه راه درست دستیابی به دانش، حرف اول را میزنند و چنانکه رایج است دانشمندان را افرادی خشک و بیروح دانست که با برخورد کمی و عددی با مسائل، تمام زیباییهای طبیعت را زایل میکنند. از نظر گلیسر «این نوع برداشتها، انگیزه را که در واقع فریفتگی انسان در برابر طبیعت و اسرار آن است و مهمترین چیزی است که دانشمندان را به کار علمی وامیدارد، نادیده میگیرند. پشت فرمولهای پیچیده، جداول اطلاعاتی حاصل از تحقیقات و زبان حرفهای دانشمندان، اشخاصی را میتوان دید که مشتاقانه میکوشند تا از مرزها و محدودیتهای سطحی زندگی بگذرند و تحت تأثیر نیرویی پویا به طریقی خود را به کنه حقیقت برسانند. با چنین نگرشی میبینیم که علم چندان با هنر متفاوت نیست. همانطور که هنرمند تلاش میکند تا از طریق هنر به خودیابی و خودشناسی دست یابد، دانشمند هم سعی میکند تا اصل و گوهر خود را از طریق علم دریابد و جایگاه خود را در جهان هستی بفهمد. کار فیزیک چیزی بسیار بالاتر از حل معادله و توضیح اطلاعات است. من بهجرئت میگویم که در فیزیک شعر هم نهفته است. فیزیک تعبیر ژرف بشر از حیرتش در برابر زیبایی است» (گلیسر، ۱۳۹۴، ص ۱۱). هنرمند و دانشمند، هر یک به شیوۀ خویش، مفسر جهاناند. تئودور گرین معتقد است که هنرمند نیز از لحاظ سعی برای درک واقعیت به روش خود، به دانشمند شباهت دارد (۱۳۹۳، ص ۱۲۹). این همان وجه مشترک علم و هنر است که اینشتین در مقدمهای بر کتابی از ماکس پلانک آن را چنین توضیح میدهد:
«طبیعت انسانی همیشه در آن میکوشد که برای خویشتن تصویری ساده و کلی از جهانی که وی را فراگرفته است بسازد. در این کار منتهای سعی او متوجه آن است تا تصویری که میسازد هر چه بهتر که ممکن است آنچه را فکر انسان در طبیعت میبیند به شکل ملموس و قابل فهمی تعبیر کند. این کاری است که شاعر و نقاش و فیلسوف و عالم طبیعی هر یک به راه مخصوص خویش انجام میدهند» (پلانک، ۱۳۵۴، صص ۹-۱۰).
«نظریهها و قوانین علمی» ویژگی تبیینی و توصیفی مشاهدات و روابط بین پدیدارها هستند و چون اثر هنری دانشمندان به مثابه هنرمندان هستند. ازاینرو است که زیبایی نظریات برای برخی دانشمندان شرط بنیانی یک نظریه خوب است. وقتی از پاول دیراک، از فیزیکدانان برنده جایزه نوبل، پرسیدند که: «چه مسئلۀ دشواری هنوز در فیزیک وجود درد؟» او پاسخ داد: «هنوز تلاش میکنم معادلهای زیبا پیدا کنم که اتم را توضیح دهد.» وقتی پرسیده شد که: «چرا زیبا؟» گفت: «زیرا یک معادلۀ خوب باید زیبا باشد. بعضی میتوانند زیبایی را تحسین کنند، دیگران نمیتوانند، درست شبیه تحسین هر چیز زیباست.» (برایان، ۱۳۸۲، ص ۷۵). رادرفورد نیز معتقد بود که یک نظریۀ خوب ساختاریافته، از برخی جوانب بدون شک یک محصول هنری است. نظریه نسبیت اینشتین، بدون هیچ پرسشی دربارۀ اعتبار و صدق آن، میتواند بهعنوان یک اثر هنری جذاب در نظر گرفته شود (جیرود، ۲۰۰۷، ص ۴۳). جیرود بر این باور است که علم و ایدههای علمی میتوانند از لحاظ زیبایی بهعنوان آثار هنری نگریسته شوند. این وجه هنری و زیباشناختی کار علمی ممکن است نقش انگیزشی مهمی در زندگی و پژوهش علمی دانشمندان داشته باشد (همانجا). این انگیزۀ بنیانی را در نوشتۀ نیوتن چندی قبل از مرگش میتوان دید:
«من نمیدانم به چشم مردن دنیا چگونه میآیم. اما در چشم خود به کودکی میمانم که در کنار دریا بازی میکند و توجه خود را هر زمان به یافتن ریگی صافتر یا صدفی زیباتر منعطف میکند؛ درحالیکه اقیانوس بزرگ حقیقت همچنان، نامکشوف مانده، در جلوی او گسترده است» (برنان، ۱۳۷۸، ص ۴۰).
اینشتین بهعنوان یکی از بزرگترین دانشمندان تمام اعصار به «هنرمند علم» معروف شد و تا پایان عمر به دنبال نظریهای برای وحدت بخشیدن به نیروهای طبیعت بود که با برخورداری از سادگی ریاضی و زیبایی بتواند ادراک شهودی و حس زیباشناسی او را ارضا کند (کروپر، ۲۰۰۱، ص ۲۲۶). هایزنبرگ، بهعنوان یکی از بنیانگذاران مکانیک کوانتومی، همواره از معجزه تقارن، هماهنگی و زیباییِ سادگیِ قوانین طبیعت صحبت میکرد (همان، ۲۷۴). در توضیح انگیزه زیباشناختی دانشمند برای پژوهش علمی پوانکاره نیز معتقد است که دانشمند طبیعت را مطالعه نمیکند به خاطر اینکه سودمند است، او آن را مطالعه میکند برای اینکه از آن لذت میبرد، و از آن لذت میبرد چون زیبا است (پوانکاره، ۲۰۱۱، ص ۳۶۵).
چیکسنتمیهای، مبدع روانشناسی تجربههای خوشایند، معتقد است نکته مهمی که در مورد تکوین و توسعۀ علوم نادیده گرفته میشود این حقیقت است که علوم به دلیل خوشایند بودنشان ابداع شده و رشد کردهاند. متفکران بزرگ همیشه به جای برانگیخته شدن با پاداشهای مادی حاصل از کارشان، بر اساس خوشنودی حاصل از تفکر و لذت فهم و کشف حقایق برانگیخته شدهاند (۱۳۹۶، صص ۱۶۹-۱۷۰). ازاینرو، کار دانشمندان بزرگ برای آنها به منزلۀ یک بازی و سرگرمی و در عین حال بسیار جدی و مهم بوده است.
پ ن: این مطلب بخشی از مقاله علمی-پژوهشی با عنوان «فهم آمیخته با زیباشناسی از ماهیت علم و پیامدهای آن برای تربیت علمی» است که با همکاری دکتر محمود مهرمحمدی انجام دادهام و در پژوهش نامه مبانی تعلیم و تربیت در دست داوری است.
توضیح تصویر: معادله دیراک. معادلۀ دیراک به زیبایی توانست نواقص معادله شرودینگر را رفع کند. معادله دیراک نسبیت خاص را در خود جای داد و قادر بود که علاوه بر توصیف نسبیتی رفتار الکترون، اسپین آن را نیز پیشبینی کند.
منابع:
برایان، دنیس (۱۳۸۲). نوابغ سخن میگویند: گفتگو با برندگان جایزه نوبل و دانشمندان دیگر. (سیروس فرمانفرمائیان، مترجم). تهران: انتشارات فرزان روز.
برنان، ریچارد پی. (۱۳۷۸). هایزنبرگ احتمالاً اینجا خوابید: زندگی، زمان و اندیشههای فیزیکدانان بزرگ قرن بیستم. (حبیبالله فقیهی نژاد، مترجم). تهران: انتشارات اطلاعات.
پلانک، ماکس (۱۳۵۴). علم به کجا میرود؟ (احمد آرام، مترجم). تهران: شرکت سهامی انتشار.
چیکسنتمیهای، میهالی (۱۳۹۶). غرقگی: فرایند درگیری انسان با زندگی برای به دست آوردن شادکامی. (زهره قربانی، مترجم). تهران: انتشارات رشد.
فرای، نورتروپ (۱۳۶۳)، تخیل فرهیخته، ترجمه سعید ارباب شیرانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی
گرین، تئودور م. (۱۳۹۳). هنر همچون ابزاری بیانی. در: جان هاسپرس (ویراستار). زیباییشناسی. (جمعی از مترجمان). قم: مدرسه اسلامی هنر. صص ۱۲۹-۱۳۸.
گلیسر، مارسلو (۱۳۹۴). رقص جهان: از اسطورههای آفرینش تا انفجار بزرگ. (علی بازیاری شورابی، مترجم). تهران: انتشارات سبزان.
Cropper, W. H. (2001), Greater physicists: The life and times of leading physicists from Galileo to Hawking, Oxford: Oxford University Press
Ede, S. (2005), Art and science, London: I.B. TAURIS
Flannery, M. (1992), Using science’s aesthetic dimension in teaching science, The Journal of Aesthetic Education, ۲۶ (۱), pp. 1-15
Girod, M. (2007). A conceotual overview of the role of beauty and aesthetics in science and science education. Studies in Science Education. ۴۳. pp. 38-61.
Poincare, H. (2011). The value of science: Essential writings of Henri Poincare. New York: The Modern Library.