ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
حافظ
ما ایرانیان دارای گنجینهی عظیمی از خرد و حکمت باستانی در قالب شعر، ادبیات و آدابورسوم هستیم که میتوانند برای زندگی امروز ما الهامبخش و مفید باشند. نوروز یکی از این میراث فرهنگی است که سرشار از معنا، حکمت و آموزههای حیاتبخش است. نوروز جشن تولد دوباره و بیداری طبیعت از خواب سرد زمستانی و آغاز فصل شکفتن و زایش و زیبایی است. هفتسین نوروزی (که در اصل هفت شین بوده است) سفرهای نمادین برای تقدیس و پاسداشت ارزشها و موهبتهای زندگی است. سفرهای برای ستایش زیبایی، نیکویی، دانایی و سپاس از زایندگی، برکت و جاودانگی است. در این نوشته با الهام از این سنت زیبا میخواهم سفرهی هفتسینی را معرفی کنم که گستردن آن در خانهی وجودمان میتواند بر غنا و زیبایی زندگیمان بیفزاید.
سادگی
مردم با خانهتکانی به استقبال سال نو میروند. خانه را خالی، تمییز و مرتب میکنند. وسایل اضافی و بلااستفاده را دور میریزند و اثاث را دوباره میچینند. این رسم نیکویی است. ساده کردن زندگی نیز نوعی خانهتکانی است که علاوه بر محل زندگی، خانهی جسم و روح را نیز شامل میشود.
در زندگی مصرفی امروزی کالاهای بلااستفاده و بیفایدهی بسیاری تولید و با انواع ترفندهای بازاریابی به فروش میرسد. برخی خانهها به انبار فروشگاههای لوازمخانگی میماند و آدم خود را در محاصرهی انواع وسایل و لوازم میبیند. گاهی احساس میکنم آنها مالک ما هستند نه برعکس. قرار است وسایل در خدمت آسایش ما باشد نه مخل آن. سادگی به معنای بالا بردن کیفیت زندگی است نه تقلا برای افزودن بر کمیت امکانات.
اما قسمت مهمتر سادگی، به درون ما مربوط میشود. چرا همهی ما بزرگسالان کودکان را دوست داریم. یک دلیل مهمش این است که آنها ساده هستند. آنها خودشان هستند و نقش بازی نمیکنند. در طی رشد و اجتماعی شدن، سادگی طبیعی ما مورد قضاوت و نفی قرار میگیرد و ما برای خوشایند دیگران نقابهای مختلفی بر چهره میزنیم و نقش بازی میکنیم. بدین ترتیب اصالت خود را از دست میدهیم و تبدیل به یک کپی درجهدو از شخصیت مقبول اجتماع میشویم. شادمانی حقیقی ما درگرو این است که سادگی و اصالت درونی خود را بازیابیم و خودمان باشیم.
«چیزی سادهتر از عظمت نیست. درواقع ساده بودن عظیم بودن است.» رالف والدو امرسون
سکوت
در جهان پرهیاهوی امروزی، سکوت و آرامش گوهری کمیاب است. علاوه بر سروصدای آزاردهندهی زندگی شهری، دائماً با انبوهی از اخبار و اطلاعات در دنیای حقیقی و مجازی بمباران میشویم. هر یک از این اخبار، و بهویژه اخبار منفی، چون سنگی که بر سطح دریاچهای انداخته میشود، روح و روان ما را متلاطم ساخته و آرامش ما را به هم میزند. از طرف دیگر این اخبار و اطلاعات با تحریک ذهنمان باعث آغاز سلسلهای از گفتگوهای درونی شده، ذهن و احساسات ما را به بازی میگیرند. این مناظرههای ذهنی که اکثراً منفی است باعث ایجاد نگرانی، اضطراب، ترس و تشویش شده و علاوه بر ذهن درنهایت سلامتی جسمی ما را نیز به خطر میاندازد. علاوه بر این، ذهن ناآرام بازدهی پایینی داشته و قادر به تفکر و تولید ایدههای خلاقانه و حل مسائل زندگی نیست. به همهی این دلایل ضروری است که سکوت را تجربه و تمرین کنیم.
« سکوت را در خود پرورش دهید، زیرا که راز قدرت است.» ویلیام جیمز
بهتر است که هر از چند گاه به محیطی آرام در دل طبیعت برویم. گاهی باید تلویزیون، موبایل و اینترنت را تعطیل کنیم. اما مهمتر از اینها تعطیل کردن فعالیت خودکار ذهن است. بیشتر اوقات در ذهن ما، هیاهویی در جریان است. آگاهی و توجه به این مناظرهی ذهنی، آن را متوقف میکند. اگر بتوانیم ذهن خود را کنترل کنیم، حتی سروصدا و هیاهوی اطراف نیز قادر به برهم زدن آرامش ما نخواهد بود. کنترل ذهن به معنای کنترل سرنوشتمان است چون بذر اولیهی تمام نتایج و اتفاقات ابتدا در ذهن کاشته میشود. تنها یک ذهن متمرکز و آرام قادر به خلق نتایج دلخواه است.
«سکوت عاملی است که چیزهای بزرگ را به وجود میآورد.» توماس کارلایل
هر روز دقایقی را به تمرکز و مراقبه اختصاص دهید. سعی کنید در طول روز از افکار خودبهخودی و مناظرههای ذهنی خود، آگاه باشید. این تمرین باعث میشود که بهمرور ذهنتان آرام و آرامتر شود. نوشتن نیز راهی برای تخلیه افکار مزاحم است. همچنین نوشتن برنامههای روزانه در شب قبل باعث میشود که ذهن آرامتر شده و خواب بهتری داشته باشیم.
سکون
سکوت، بیشتر به ذهن مربوط بود و سکون، بیشتر به جسم ربط دارد. اما ذهن و جسم بسیار درهمتنیدهاند و بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. حالت بهینه این است که سکوت و سکون همزمان تمرین شوند. منظور از سکون همان آرمیدگی یا ریلکسیشن است. اینکه سعی کنیم بدن را از هرگونه فشار و تنش رها کنیم. حالت درازکش به پشت، مناسبترین وضعیت برای آرمیدگی است. فقط کافی است که تمام عضلات را به حال خود رها کنید و سکوت ذهنی را با آن همراه کنید. سکون و آرمیدگی عمیق، بدن را از انرژی و حال خوش سرشار میکند. اگر آخر شب این تمرین را انجام دهید خواب بسیار عمیق و شیرینی خواهید داشت.
سکون همچنین به معنای لم دادن بیهدف است. نوعی هنر تنبل بودن و بطالت مقدس که در جهانِ زیادی عقلانی و پر تقلای امروز، به فراموشی سپردهشده است.
«تنآسایی شرطِ رسیدن به کیفیت برتری از زندگی است که با دلار و یورو، کیلو، تُن، ساعت، دقیقه، ثانیه و شاخصهای بورس قابلمحاسبه نیستند.» فلیپ گدار
صفاتی چون تنبلی، راحتطلبی، خیالپردازی و رؤیاهای دور از دسترس همواره مورد نکوهش و سرزنش واقعشدهاند اما دقیقاً همین ویژگیها زمینهساز بسیاری از پیشرفتهای بشری در طول تاریخ بودهاند و البته نباید فراموش کرد که درعینحال همین خصوصیات باعث ایجاد شور، امید، هیجان و شادی در زندگی انسان میشوند.
سرسبزی
سرسبز بودن به معنای همیشه در حال رشد بودن است. اینکه همیشه شور و شوق خود را برای شناخت و تجربهی ناشناختههای جهان درون و دنیای بیرون حفظ کنیم. اگر بتوانیم با چشمان کودکیمان ببینیم، جهان را سرشار از شگفتی و معجزه خواهیم یافت. از کوارکها، که ریزترین ذرات درون اتم را میسازند تا سنگها، رودها، دریاها، گیاهان، درختان و انواع جانداران تا کهکشانها، که هر یک میلیاردها ستاره را در خود جایدادهاند، و جهان اسرارآمیز درونمان که قادر به ادراک جهان بیرون است؛ هر یک آدمی را در حیرت و افسون فرومیبرد. سرسبز بودن یعنی اینکه زندگی کردن در اینجا و اکنون، مهمترین هدفمان باشد.
«زندگی آنقدر شگفتانگیز است که فرصتی برای کارهای دیگر باقی نمیگذارد.» امیلی دیکنسون
سرسبزی یعنی اینکه خودمان را همینطوری که هستیم، با تمام گلها و خارها، بپذیریم و سعی کنیم هر روز زندگی خود را غنیتر و زیباتر کنیم. راز جوانی ابدی این است که همیشه شور کودکانه زیستن و شگفتزده شدن را در خود زنده نگاهداریم.
«وقتیکه سبز هستی، رشد میکنی. وقتیکه رسیدی پژمرده میشوی. تا زمانی که سبز باقی بمانی، رشد خواهی کرد.» ریکراک
سرخوشی
تقریباً تمام کارهای ما در زندگی به خاطر این است که به یک احساس خوب و حال خوش برسیم. بااینکه «خوشبختی» واژهای است که ممکن است تعاریف و برداشتهای گوناگونی از آن بشود اما معنای بنیانی آن همان «خوش بودن» است. چندی پیش کتابی دیدم با عنوان «شادی بیدلیل». دیدم که نویسنده برای شادی بیدلیل، ۴۰۰ صفحه دلیل آورده است! البته بعد متوجه شدم که منظور «شادی نامشروط» است. یعنی اینکه بر منابع درونی شادی تمرکز کنیم و آن را به وضعیتها و اتفاقات بیرونی وابسته نکنیم. کتاب بسیار خوبی بود بااینحال عصارهی آن را سعدی بهطور خیلی عمیقتر در یک بیت خلاصه کرده است:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
خوشی و شادی نمیتواند مطلقاً نامشروط باشد. الکیخوش بودن دوامی نخواهد داشت. سعدی دلیل بنیانی شادی را در این بیت بیان کرده و آن، درک و کشف منشأ اصلی شادمانی است. همان وجه الهی درون خودمان که سرور و شادمانی حالت طبیعی اوست و ما را با تمام هستی پیوند میدهد. تمام ترسها و غمها به دلیل تصور جدایی ما از دیگران و از هستی است. سعدی میگوید که در حقیقت «ما همه یک نفریم» و همه عالم یک منشأ واحد دارد. اگر بتوانیم وحدت وجود خود با دیگران و جهان را عمیقاً درک و احساس کنیم، سرخوشی و وجد مدام نتیجهی طبیعی آن خواهد بود.
«منشأ شادی در درون است نه در بیرون، ازاینرو به آنچه داریم مربوط نمیشود، به آنچه هستیم مربوط است.» هنری وندایک
سپاسگزاری
سپاسگزاری یعنی درک و کشف ارزش یک موهبت و قدر آن را دانستن. آنچه داریم بهمرور برای ما عادی میشود و ارزشش را فراموش میکنیم. حتماً برایتان پیشآمده که بیمار شوید و ارزش موهبت سلامتی را با تمام وجود درک کنید. خود زندگی و حیات، بزرگترین موهبتی است که به ما اعطاشده است؛ اینکه در این جهان شگفتانگیز حضور داریم و در این تجربهی معجزهی زندگی سهیم هستیم.
وقتی به ارزش زندگی پی ببریم هرگز آن را با نگرانی و ترس تلف نخواهیم کرد. قدردان هر لحظهی عمر خواهیم بود و سعی خواهیم کرد هر روز را در همان روز بهطور کامل زندگی کنیم. قدرشناسی در تمام عرصههای زندگی ما تأثیری معجزهآسا دارد.
سپاسگزاری یعنی تمرکز بر موهبتها و نعمتها و چون بر هر چه تمرکز کنیم آن را بیشتر در زندگی خود خلق میکنیم پس سپاسگزاری باعث جذب موهبتها و برکات بیشتر میشود. وقتی قدر چیزی را میدانیم سعی میکنیم از آن به بهترین نحو استفاده کنیم و این رویکرد بازهم به زندگی ما غنای بیشتری میبخشد. نوشتن لیست چیزهایی که بابتشان سپاسگزار هستیم یکی از سادهترین راههای آفرینش فراوانی و جذب برکت بیشتر به زندگی است.
سفر عشق
ما از سکون صحبت کردیم و حالا به سفر رسیدیم. سفر چه در بیرون و چه در درون خوشایند و آموزنده است. اما سفری هست که مادر تمام سفرهاست و آن، «سفرِ عشق» است. عشق، عصاره و معنای حقیقی زندگی است. عشق، خالق و غایت وجود ما و جهان است.
جهان عشق است و دیگر زرقسازی همه بازی است الا عشقبازی (نظامی)
ازاینرو گام نهادن در مسیر عشق و عاشقی مهمترین کار زندگی است. چنانکه حافظ هم گفته این بزرگترین و پرسودترین سرمایهگذاری است:
به عزم مرحلهی عشق پیش نِه قدمی که سودها کنی اَر این سفر توانی کرد
سفر عشق یعنی اینکه از محدودهی «خود کوچک» یا نفس خود به بیرون و بهسوی «خود برتر» خویش گام برداریم. عشق واقعی عشقی است که، همانطور که پیشتر از سعدی نقل کردیم، کیهانی است و تمام جهان را در بر میگیرد.
«اگر همه را دوست ندارید، واقعاً کسی را دوست ندارید.» لئو بوسکالیا
وقتی بتوانیم به همگان عشق بورزیم، تمام ترسها و نگرانیها محو خواهد شد. ما با دیگران و تمام کائنات احساس یگانگی خواهیم کرد و فقط در این صورت است که میتوانیم شادی و آرامش حقیقی و پایدار را تجربه کنیم.
عشقورزی را باید از نزدیکترین فرد یعنی از خودمان شروع کنیم. باید بر وجه متعالی خویش تمرکز کنیم، بر والاترین تصویری از خود که امکان تحقق دارد. و این تصور و رؤیا را باید با عشق و اشتیاق تغذیه کنیم و در جهت تبدیلشدن به آن گام برداریم. با عشق ورزیدن به وجوه متعالی خود و دیگران، تحقق آن را سرعت میبخشیم. ما بیش از هر چیز نیازمند عشق هستیم.
«در این جهان گرسنگی بیشتری برای عشق و تحسین وجود دارد، تا برای نان.» مادر ترزا
عشق آنچنان قدرتمند است که میتواند معجزات بزرگی بیافریند. به همین دلیل راهحل تمام مشکلات شخصی و جهانی را باید در عشق بجوییم.
اگر بتوانیم همواره سفرهی دل خود را با این هفتسین معنوی بیاراییم، زندگی ما در تمام ابعاد هر روز غنیتر، زیباتر و باشکوهتر خواهد شد.
پ ن: این مقاله به سفارش وب سایت چطور تالیف شده و برای اولین بار در آن وب سایت منتشر شده است.