بداهت زندگی در بهشت

زمان تقریبی مطالعه: ۳ دقیقه

امیلی دیکنسون

انگیزه‌ی نوشتن این مطلب یک جمله از امیلی دیکنسون است:

بهشت همان خانه‌ی قدیمی است که هر روز در آن زندگی می‌کنیم.

دیکنسون شاعر عجیبی است. ساده، مختصر، عمیق و شگفت‌انگیز.

آیا واقعا خانه‌ی خودمان بهشت نخواهد بود اگر غیر از بودن چیز بیشتری نخواهیم؟

در تقلای فتح قله‌ی دیگری از سلسله جبال موفقیت، اعتبار اجتماعی، نام و نشان و … نباشیم؟

راضی بودن به آنچه هستیم. همین اکنون. همین جا. آیا ممکن است؟

البته رضایت و نارضایتی هم انواعی دارد. رضایت انفعالی، رضایت خلاق و همچنین نارضایتی مخرب و نارضایتی سازنده.

کسی در گوشه‌ای از جهان، در خانه‌ی خود نشسته و از بودن خود لذت می‌برد.

شاید در نگاه اول، فکر کنیم او حتما از هر لحاظ شرایط خوبی دارد که راضی است.

اما نگاهی به زندگی دیکنسون، به طور مثال، نشان می‌دهد که او فقدان‌ها و رنج‌های بسیاری را در زندگی خود تجربه کرده است.

پس این شادمانی بهشتی در آن گوشه‌ی دنیا نباید ربطی به شرایط بیرونی داشته باشد.

همه چیز به درون او برمی‌گردد.

شوپنهاور اصطلاحی دارد با عنوان “لذت بردن با خود”، این لذتی است که با غنای درونی فرد نسبت مستقیم دارد.

در غیر این صورت، تحمل تنهایی و فراغت برای آدمی بزرگترین رنج و ملال را در پی خواهد داشت.

و احتمالا به نارضایتی مخرب شدید منجر خواهد شد.

چنین فردی همواره باید از خود فرار کند، با هر نوع وسیله‌ی سرگرم‌ساز یا تخدیرکننده.

اما آنکه درونش غنی است معمولا در پی فرار از جمع و یافتن کنج خلوت است.

شوپنهاور می‌نویسد:

«کسی که غنای درونی داشته باشد از جهان بیرون به چیزی نیاز ندارد جز هدیه‌ای سلبی، یعنی فراغت، تا توانایی‌های ذهنی خود را بسازد و تکامل بخشد و از غنای درونی خود بهره‌مند شود، یعنی فقط به این امکان نیاز دارد که در طول زندگی خود، هر روز و هر ساعت آن‌گونه باشد که هست.» (۱)

معمولا این خلوت‌گزینی فرد با غنای درونی به آفرینش‌هایی منجر می‌شود که فرهنگ بشری را نیز غنا می‌بخشند.

چه خلوت‌گزینی از نوع بودا که به انقلابی معنوی در جهت رهایی از رنج منجر می‌شود.

چه خلوت‌گزینی فعال از نوع گاندی که همان ملت را از اسارتی دیگر می‌رهاند.

چه خلوت‌گزینی از نوع دیکنسون که اشعاری بی‌بدیل حاصل آن است.

چه خلوت‌گزینی از نوع هنرمند، عارف، دانشمند و فیلسوف اصیل که هر یک به شیوه خود فرهنگ بشری را غنا می‌بخشند.

بهشتِ خانه‌ی وجود

آری، بهشت همان خانه‌ی قدیمی است که هر روز در آن زندگی می‌کنیم. اما برای چه کسی؟

فقط برای شاعران، قدیسین، فیلسوفان و نخبگان؟

یا برای هر کسی ممکن است که اینجا و اکنون وارد بهشت رضایت و شادمانی شود؟

چرا نباید امتحان کرد؟

شاید هر کسی بتواند.

برای این تجربه حتی لازم نیست در خلوت و فراغت باشیم.

مهم این است که همیشه در خانه‌ی وجود خویش ساکن باشیم.

در این صورت همیشه و همه جا برای ما بهشت نخواهد بود؟

کسِ دیگری را می‌شناسم که بسیار به امیلی دیکنسون مانند است: کریستیان بوبن.

وقت دیگری باید از او بنویسم.

فعلا فقط به دو جمله از او بسنده می‌کنم:

«بهشت در این جا بودن است.» (۲)

«بهشت رایگان است.» (۳)

و شعری از امیلی:

«من هیچ کسم! تو کیستی؟

توهم آیا هیچ کسی؟

پس ما یک جفتیم.

به هیچ کس مگو!

مبادا رسوایمان کنند!

چه ملال‌آور است، کسی بودن!

چه شرم‌آور است همچون غوکان

نام خود را در سراسر بهاران

به منجلابی ستایشگر گفتن!» (۴)


(۱) آرتور شوپنهاور (۱۳۹۳)، در باب حکمت زندگی، ترجمه محمد مبشری، چاپ پنجم، تهران: انتشارات نیلوفر. ص ۵۶.

(۲) کریستیان بوبن (۱۳۹۴)، اسیر گهواره، ترجمه مهوش قویمی، چاپ چهارم، تهران: انتشارات آشیان. ص ۵۷.

(۳) همان، ص ۴۲.

(۴) امیلی دیکنسون (۱۳۹۲)، گزینه نامه‌ها و اشعار، ترجمه سعید سعیدپور، چاپ پنجم، تهران: انتشارات مروارید. ص ۱۰۰.

به این مطلب چه امتیازی می‌دهید؟
[۱ از ۱ رای ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *