خشکیدن یا بالیدن؟ ضرورت توسعه و تحول در نشریۀ گل صحرا

ماهنامه گل صحرا

زمان تقریبی مطالعه: ۶ دقیقه پیش‌نوشت: مطلب زیر با عنوان «خشکیدن یا بالیدن؟ ضرورت توسعه و تحول در نشریۀ گل صحرا» در آخرین شماره ماهنامه گل صحرا (سال پنجم، شماره ۴۹، مهر ۱۳۹۸) منتشر شده است. دو سال است که انتشار نشریه به دلیل مشکلات مالی متوقف شده است. طبق همفکری انجام شده با صاحب امتیاز و سردبیر محترم نشریه جناب آقای عبدالحمید آخوندی، در صورت امکان جذب حمایت مالی (اسپانسر) و حداقل یک فرد داوطلب مسلط به نرم‌افزار ایندیزاین برای انجام کار صفحه‌بندی، با وجود داوطلبان قابل توجه برای نویسندگی و تولید محتوا، انشاالله انتشار نشریه بزودی از سر گرفته خواهد شد. از دواطلبان…

ادامه مطلب

جلوه‌گری‌های عروس شعر در رباعیات نازمحمد پقه (به مناسب نوزدهمین سالروز درگذشت او)

نازمحمد پقه

زمان تقریبی مطالعه: ۸ دقیقه چند سال پیش که بود که برای اولین بار با نازمحمد پقه آشنا شدم و با خواندن اولین قطعه شعر از او احساس کردم که ارتباط دیرینه‌ای با وی دارم. به همین دلیل دوست دارم همچون دوستان و نزدیکان دوران حیاتش او را نازجان صدا کنم و به مناسبت سالروز درگذشتش در ۲۳ شهریور یادی از او کنم و علیرغم این آشنایی دیرهنگام، در حد توان خویش، به شعر و شاعری او بپردازم. معدود اطلاعاتی که از او در اینترنت یافت می‌شود نشان می‌دهد که در اول فروردین  سال ۱۳۳۸ در روستای شغال تپه (آزاد تپه فعلی)، واقع در بین…

ادامه مطلب

ترکمن صحرا از چشم دیگری: از تاق بلند دود تا آتش بدون دود (به بهانه ۲ مرداد، سالروز درگذشت احمد شاملو)

احمد شاملو

زمان تقریبی مطالعه: ۴ دقیقه ترکمن صحرا تاریخ پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است و هنرمندان بزرگ ایرانی در مواجهه با ترکمن صحرا و ترکمن‌ها تحت تاثیر جنبه‌های مختلف شرایط و زندگی آنان قرار گرفته‌اند. محمدعلی جمالزاده (۱۲۷۰-۱۳۷۶)، معروف به پدر داستان‌نویسی ایران، که کتاب خواندنی جنگ ترکمن (۱۳۵۷) به قلم کنت آرتور دو گوبینو (۱۸۱۶– ۱۸۸۲)، نویسنده و رجل سیاسی فرانسوی، را ترجمه کرده است، در موخره‌ای بر کتاب مذکور می‌نویسد: «غرض از نقل اخبار و مطالبی که در ذیل ملاحظه می‌فرمایید این است که هموطنان ما با قوم ترکمن قدری بیشتر آشنایی حاصل نمایند. اقوام ترکمن از زمان‌های قدیم با…

ادامه مطلب

گل شادی کجا می‌شکفد؟

گل شادی کجا می‌شکفد؟

زمان تقریبی مطالعه: ۴ دقیقه …آن مرد به سوی شرق اشارت کرد و من راه مشرق در پیش گرفتم. راه دور بود، آفتاب آخته، تن خسته و دلی پرغصه. به سایه‌ی سنگی پناه بردم. آسودم و خواب مرا در ربود. در خواب بُدم مرا خردمندی گفت: کز خواب کسی را گل شادی نشکفت. برخاستم و به دنبال گل شادی به راه افتادم. رفتم و رفتم تا به دشتی رسیدم. دشت‌هایی چه فراخ، کوه‌هایی چه بلند. در گلستانه چه بوی علفی می‌آمد. آن سوی سپیداری بلند، شاعری دیدم که با تپش پنجره‌ها وضو ساخت و به یک گل سرخ سجده برد. منتظر ماندم نمازش تمام شود….

ادامه مطلب

رود ماهیان مرده

رود ماهیان مرده

زمان تقریبی مطالعه: < 1 دقیقه زن زیبایی آمد لب رود بر فلس ماهی مرده قطره اشکی چکید اشکی دیگر بر سنگ سیاه کف رود نشست رود ماهیان مرده رود حشرات خشکیده رود غنچه‌های پژمرده از میان این همه رود جز چند تایی جاری نیست رود رنج رود جهل رود ستم و رودی که از روی زیبا جاریست تهران-سی‌ام مرداد چهارصد  

ادامه مطلب

سِلِبریتیِ خوشبخت

سلبریتی خوشبخت

زمان تقریبی مطالعه: < 1 دقیقه در آن سویِ پِیْجِ اینسْتایِ با فالووِرِ میلیونیِ سِلِبریتیِ خوشبختْ دختری نشسته تنها بریده بدبختْ با یکصد عدد قرص ضد افسردگی از بهترین برَنْدِ خارجی در دست موسی توماج ایری چهارم خرداد ۱۴۰۰ تهران  

ادامه مطلب

کارمند نمونه

کارمند نمونه

زمان تقریبی مطالعه: < 1 دقیقه همسایه ما آدم بسیار منظم و دقیقی است و تاکنون ۷ بار به عنوان کارمند نمونه انتخاب شده است. او هر روز دقیقا ساعت ۶:۴۵ سر کار می‌رود. هر شب ساعت ۹:۰۵ آشغال‌ها را بیرون می‌برد و ساعت ۱۰:۳۵ زنش را کتک می‌زند.

ادامه مطلب

دکتر شرفی؛ استادی که تجسم تربیت و اخلاق بود

زمان تقریبی مطالعه: ۳ دقیقه دکتر محمدرضا شرفی جم، استاد فلسفه تعلیم‌وتربیت، روز جمعه اول اسفند ۱۳۹۹، در اثر کرونا درگذشت. توصیف شخصیت و روحی چنین منزه و متعالی کار ساده‌ای نیست و قطعا هرآنچه در موردش بگویم، محدود به دایرۀ تنگ فهم و ادراک خودم خواهد بود. در سال تحصیلی ۱۳۹۷-۹۸ دو ترم متوالی با دکتر شرفی درس داشتم. من برحسب عادت همیشه سعی می‌کنم که زودتر از موعد در قرارها یا کلاس درس حاضر شوم. در جلسه اول آن ترم نیز زودتر از زمان شروع کلاس به آنجا رسیدم، اما در کمال شگفتی دیدم که دکتر شرفی در کلاس نشسته است. فکر کردم…

ادامه مطلب

نوشته‌های دلی و نوشته‌های گوگلی: وقتی فناوری از انسانیت پیشی می‌گیرد!

زمان تقریبی مطالعه: ۶ دقیقه از حدود بیست سال پیش تا چند سال اخیر، که نویسندگی حرفه‌ای را آغاز کردم، فقط برای دلم می‌نوشتم. هرآنچه در دل داشتم را، هر طور که دلم می‌خواست، می‌نوشتم. در آغازِ نوشتنِ حرفه‌ای برای نشریاتْ هم، چنین بودم. تا اینکه کم کم صدای سردبیران و مدیران مسئول درآمد که باید به گونه‌‌ای دیگر بنویسم. آنان کارفرما بودند و من محتاج نان. پس نوشتم مطابق با مزاج ایشان. مدتی پس از آن که نوشتن برای وبسایت‌ها را آغاز کردم، علاوه بر مدیران سایت، سروکلۀ کارفرمای دیگری هم پیدا شد: گوگل. باید طوری می‌نوشتم که گوگل‌پسند باشد. باید تمام قواعد الگوریتم‌های…

ادامه مطلب

شمعی در میانۀ سیاهی: آموزه‌‌های حواشی یک نامه

زمان تقریبی مطالعه: ۳ دقیقه نامه اخیر استاد مصطفی ملکیان به خانم فرناز جعفرزادگان از دو وجه کلیِ متن و حاشیه برای من آموزنده و خوشایند بود. متن را شاید بتوان به نحوی «مانیفست اخلاقی ملکیان» تلقی کرد. عصاره‌ای از آنچه به زعم ایشان می‌‌توان شناخت و دانست (و آنچه نمی‌توان شناخت و دانست) و با آن زیست.  متن  در اختیار است (اینجا) و فرد علاقمند می‌تواند خود با آن مواجه شود، بسنجد و به برداشت و فهم خاص خود برسد. از این رو، هدف من در اینجا نه پرداختن به متن بلکه نگاهی به حاشیه است که اهمیت آن شاید کم از متن نباشد….

ادامه مطلب