آیا حماقت همان جهالت است؟ یا رفتاری صرفا غیرعقلانی است؟ یا صرفا کاری خلاف عرف را گویند؟ در لغت نامه دهخدا بلاهت و بی عقلی در معنای آن آمده است. نمی دانم آیا فیلسوفان به طور مشخص به این مفهوم پرداخته اند یا نه؟ البته یکی از فلاسفه بزرگ به طور نامعمولی درگیر آن بوده است: لودویگ ویتگنشتاین.
راسل-ویتگنشتاین و معیار حماقت تمام عیار
وقتی ویتگنشتاین به فلسفه علاقه مند شد به سراغ برتراند راسل رفت. و پرسید: «آیا شما فکر می کنید من یک احمق تمام عیار هستم؟»
راسل پاسخ داد: «چرا می خواهی بدانی؟»
ویتگنشتاین گفت: «چون اگر باشم هوانورد خواهم شد، اما اگر نباشم فیلسوف خواهم شد.»
راسل به او گفت که نمی داند آیا احمق تمام عیار هست یا نه، اما پیشنهاد کرد که اگر مقاله ای در مورد یک موضوع فلسفی بنویسد، به او خواهد گفت.
ویتگنشتاین مقاله ای نوشت و راسل با خواندن اولین جمله آن مطمئن شد که او یک نابغه است و به او گفت که به هیچ وجه نباید هوانورد شود.
و چنین شد که ویتگنشتاین فیلسوف شد. و فیلسوف بزرگی هم شد. به طوری که اورام استرول او را مهمترین و موثرترین فیلسوف تحلیلی قرن بیستم می داند که بیش از سایرین در عالم فلسفه احتمال جاودانگی دارد.
از ویتگنشتاین باید ممنون باشیم که حماقت به خرج نداد و فلسفه را بر هوانوردی ترجیح داد. وگرنه جهان از چنین فیلسوف بی بدیلی محروم می شد.
فلسفه جدید حماقت
اما گویا در مورد حماقت بعدها نظر ویتگنشتاین عوض شد. به طوری که به ستایش حماقت پرداخت.
در فرهنگ و ارزش سخنان نغزی در این زمینه دارد:
«همواره از بلندی های لم یزرع نبوغ به دره های سرسبز حماقت فرود آی.»
گویا او پی برد که زرنگی فیلسوفانه حتی از درک بدیهی ترین امور عاجز است. نوشت: «بادا که خداوند به فیلسوف بصیرتی دهد برای در نگریستن در آن چه پیش چشمِ همگان است.»
و ایشان را دعوت به حماقت می کند:
«برای فیلسوف، همواره در دره های حماقت، علفِ بیشتری می روید تا بر بلندگی های لم یزرعِ زرنگی.»
و توصیه می کند:
«تو را به خدا از این که مهمل بگویی شرمگین نباش! تنها باید به مهملت خوب گوش بدهی.»
چرا که از نظر او:
«بزرگترین حماقت های ما می توانند بسیار خردمندانه باشند.»
این تحول نگاه ویتگنشتاین به حماقت را چگونه باید درک کرد؟
آیا اصلا تحولی در کار بوده است؟
معنای حماقت چیست؟
شاید از نظر ویتگنشتاین، فیلسوفان با سوء استفاده از هوش و نبوغ خود، به سوء استفاده از زبان پرداخته و سوالات فلسفی کاذبی طرح کرده اند. سوالاتی از این قبیل که: وجود چیست؟ زمان چیست؟ و … و سعی دارند در مورد ناگفتنی ها سخن بگویند.
و فقط وقتی به وضع عادی یک انسان معمولی که در برابر زرنگی آنها حماقت بار است برگردند، قادر به دیدن آن چه که پیش چشمشان است، خواهند بود.
ویتگشتاین احمق تمام عیار نبود که به سراغ فلسفه آمد اما گویا در نهایت حماقت عامیانه را حکیمانه تر از زرنگی فیلسوفانه یافت.
ملاحظهای تربیتی
دعوت ویتگنشتاین به بازگشت به درههای سرسبز حماقت را میتوان به عنوان تشویق به پرسشگری جسورانه و نترسیدن از خطا و اشتباه نیز دانست.
از این جنبه، این دعوت در پیوند نزدیکی با آن چیزی قرار میگیرد که من با عنوان رویکرد خطاشناختی در تعلیم و تربیت مطرح کردهام که خلاصهای از آن در این مقاله آمده است.
در صورت برخورد صحیح، اشتباهات و خطاهای دانشآموزان میتواند به تقویت یادگیری و خلاقیت آنها بیانجامد. ما به طور طبیعی با اشتباه کردن یاد میگیریم.
«بزرگترین اشتباهی که آدم میتواند بکند این است که از اشتباه کردن بهراسد.»البرت هوبارد
منابع:
- ویتگنشتاین، لودویگ (۱۳۸۳)، فرهنگ و ارزش، ترجمه امید مهرگان، تهران: گام نو.
- استرول، اورام (۱۳۸۳)، فلسفه تحلیلی در قرن بیستم، ترجمه فریدون فاطمی، تهران: نشر مرکز.
- گیلیس، دانالد (۱۳۸۱)، فلسفه علم در قرن بیستم، ترجمه حسن میانداری، تهران: سمت.
Pingback: نوشتههای شما | محتواگران فعال وب فارسی - شاهین کلانتری | نویسندگی و توسعه فردی
ممنون شاهین عزیز