بوبن: مردی که اسیر گهواره بود

زمان تقریبی مطالعه: ۴ دقیقه در مطلب بداهت زندگی در بهشت که درباره امیلی دیکنسون بود گفتم که باید مطلبی هم درباره کریستیان بوبن بنویسم و این نوشته همان است. با بوبن از طریق کتاب رفیق اعلی (۱) آشنا شدم. با خواندن صفحاتی از کتاب با خود گفتم که چقدر شبیه دیکنسون است، نوشته‌هایی شاعرانه با مضامین کودکی، تنهایی، عشق و مرگ. نوشته‌هایی که از زیبابینی، لطافت و معنویتی معصومانه سرشار است. وقتی که در کتاب دیگرش اسیر گهواره (۲)، که شرح حالش است، خواندم که مستقیما به دیکنسون پرداخته بسیار برایم جالب بود. او می‌نویسد: «روزی که زندگی امیلی دیکنسون را کشف کردم، بزرگترین…

ادامه مطلب

بداهت زندگی در بهشت

زمان تقریبی مطالعه: ۳ دقیقه انگیزه‌ی نوشتن این مطلب یک جمله از امیلی دیکنسون است: بهشت همان خانه‌ی قدیمی است که هر روز در آن زندگی می‌کنیم. دیکنسون شاعر عجیبی است. ساده، مختصر، عمیق و شگفت‌انگیز. آیا واقعا خانه‌ی خودمان بهشت نخواهد بود اگر غیر از بودن چیز بیشتری نخواهیم؟ در تقلای فتح قله‌ی دیگری از سلسله جبال موفقیت، اعتبار اجتماعی، نام و نشان و … نباشیم؟ راضی بودن به آنچه هستیم. همین اکنون. همین جا. آیا ممکن است؟ البته رضایت و نارضایتی هم انواعی دارد. رضایت انفعالی، رضایت خلاق و همچنین نارضایتی مخرب و نارضایتی سازنده. کسی در گوشه‌ای از جهان، در خانه‌ی خود…

ادامه مطلب

حکایت دوستی من با اینشتین

زمان تقریبی مطالعه: ۵ دقیقه اولین بار وقتی کودکی پنج شش ساله بودم با اینشتین آشنا شدم. برادرم که آن موقع دانش‌آموز دبیرستان بود و نقاشی خوب می‌کشید، چهره‌ای را روی جلد یکی از دفترهایش رسم کرده بود. موهای پُرپشت پریشان، پیشانی بزرگ پُرچین،  چشمان سیاه نافذ، بینی کشیده، سبیل پُر و گندمی؛ همه و همه جاذبۀ خاصی به این چهره بخشیده بود و البته ذوق هنری نقاش هم بر تاثیر آن می‌افزود. این چهره برای من جذابیت ویژه‌ای داشت. او به طرز عجیبی فراتر از یک شخص به نظر می‌رسید و تخیلات من را به سوی عجایب و رموز پرواز می‌داد. من بلافاصله از…

ادامه مطلب

آهوی تشنه

زمان تقریبی مطالعه: ۲ دقیقه   در خیالم می‌گریزد آهویی تشنه چمنزاری بکر و آنسو یک رود رودی وحشی تشنه‌ی آهو کرج، پاییز ۱۳۸۵ حکایت این شعر این شعر کوتاه و هایکو وار، به طرز غریبی در محیطی دور از انتظار و در محاصره و هیاهوی دستگاه های خط تولید یک کارخانه مواد غذایی سروده شد. در آن روزها، حس غالبم، احساس اسارت بود. بقا گاه آدم را به کارهایی کاملا ناسازگار با طبایعش وادار می‌سازد. هر روز صبح تا غروب را ناگزیر از انجام کاری بودم که هر لحظه‌اش با عذاب روحی همراه بود. کاری که هیچ علاقه‌ای به آن نداشتم. احساس اسارت می‌کردم….

ادامه مطلب

غروب صحرا؛ حسرت دیروز، هراس فردا: برداشتی آزاد از یک اثر هنری

زمان تقریبی مطالعه: ۴ دقیقه نقاشی اثر عرازمنگلی توماج ایری غروب صحرا یکی از زیباترین تصاویر دوران کودکی‌ام بود. حدود سی سال پیش بود. در غرب بندرترکمن در محله استقلال زندگی می‌کردیم. میان خانۀ ما و دریا خانه‌ای وجود نداشت. دشتی فراخ که حدود یک کیلومتر آن سوتر به دریا می‌پیوست. لذت‌بخش‌ترین اوقات من زمانی بود که با کتابی در دست در این دشت به‌سوی دریا قدم می‌زدم. سکوت، آرامش، زیبایی ذاتی طبیعت آدم را از احساس لذت، شفقت و حیرت سرشار می‌ساخت. حسرت دیروز در نگاه اول به این تابلوی نقاشی، تمام آن احساسات زیبا در وجودم زنده شد. در آن گردش‌های نوجوانی بارها…

ادامه مطلب

فلسفه حماقت لودویگ ویتگنشتاین

زمان تقریبی مطالعه: ۳ دقیقه آیا حماقت همان جهالت است؟ یا رفتاری صرفا غیرعقلانی است؟ یا صرفا کاری خلاف عرف را گویند؟ در لغت نامه دهخدا بلاهت و بی عقلی در معنای آن آمده است.  نمی دانم آیا فیلسوفان به طور مشخص به این مفهوم پرداخته اند یا نه؟ البته یکی از فلاسفه بزرگ به طور نامعمولی درگیر آن بوده است: لودویگ ویتگنشتاین. راسل-ویتگنشتاین و معیار حماقت تمام عیار وقتی ویتگنشتاین به فلسفه علاقه مند شد به سراغ برتراند راسل رفت. و پرسید: «آیا شما فکر می کنید من یک احمق تمام عیار هستم؟» راسل پاسخ داد: «چرا می خواهی بدانی؟» ویتگنشتاین گفت: «چون اگر…

ادامه مطلب

مادر و کودک در سه نما

زمان تقریبی مطالعه: ۲ دقیقه ۱ ۲ ۳ تهران، اتوبوس شهری، ۱۳۸۹/۹/۱۶ مادر و کودک، شاید هم مادر بزرگ و کودک و یا … هر دو بسیار خسته و کم خواب به نظر می‌رسند. در کل مسیر طولانی آزادی تا تهران پارس هر دو خواب بودند. و آن بقچه. حامل چیست؟ از کجا می‌آیند؟ به کجا می‌روند؟ و در عکس سوم، دمپایی افتاده، مسافران رفته و سر کودک که در نور غرق و محو شده است… و مادر خسته و بی خواب، همچنان در خواب… مادر و کودک، کودک و مادر… و پدر….؟ به یاد «غزلی در نتوانستن» احمد شاملو می‌افتم: از دست‌های گرمِ تو…

ادامه مطلب

جدال شبه‌ علم با شبح‌ فلسفه؟! نگاهی به کتاب جدال جهان‌بینی‌ها: علم در برابر عالم ماورایی

زمان تقریبی مطالعه: ۶ دقیقه مشخصات کتاب:  جدال جهان‌بینی‌ها: علم در برابر عالم ماورایی[۱]، دیپاک چوپرا و لئونارد ملودینو، ترجمه مرتضی گرجیان، ۱۳۹۷، چاپ دوم، کویر، قیمت: ۵۵ هزار تومان کتاب «جدال جهان‌بینی‌ها» مناظره‌ای مکتوب است در مورد برخی سؤالات بنیادی دربارۀ کیهان، انسان و خدا، میان دو نویسندۀ معروف و پرطرفدار کتاب‌های عامه‌فهم که هر دو در آثارشان بر علم و به‌ویژه بر آخرین یافته‌ها در فیزیک کوانتوم استناد می‌کنند اما نتایجی که از مباحث خود می‌گیرند نه تنها متفاوت بلکه متناقض‌اند. چگونه چنین چیزی ممکن است؟ شاید آشنایی بیشتر با آنان علت را روشن کند. فیزیکدانی با ادعاهای شبه‌فلسفی لئونارد ملودینو[۲] (۱۹۵۴) ،…

ادامه مطلب

قلب خشکیده بر تنه انجیر کهنسال

زمان تقریبی مطالعه: ۵ دقیقه به عنوان کسی که بیشتر کودکی و بزرگسالی‌اش را با درختان انس و الفتی عمیق داشته است، سال‌ها فکر می‌کردم که گویی سرنوشت من با آنان گره خورده است. اما بعدها به نقش درختان در سرنوشت و حیات بشری نیز پی بردم. بسیار شبیه نقشی که زنان در آفرینش، حراست و زیبایی حیات انسانی داشته‌اند. سه سال پیش که مادرم مُرد، به یادش تعدادی درخت کاشتم. یک سال پس از آن که دخترم به دنیا آمد، باز هم این کار را تکرار کردم. آغاز این عادت به سال‌ها پیش برمی‌گردد. «قلب خشکیده بر تنه انجیر کهنسال» حکایت دوستی دیرینه من…

ادامه مطلب

عشق می راند از دل مرگ را

زمان تقریبی مطالعه: ۲ دقیقه     عشق می راند از دل مرگ را باد بوسه می دهد هر برگ را دستی از غیب می رسد ناگاه می زند بر شیشه دل سنگ را اردبیل، بهار ۱۳۷۶ قاب پنجره‌ی سحرانگیز از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۹ در اردبیل دانشجوی کارشناسی مهندسی شیمی بودم. دانشگاه و خوابگاه ها بر تپه ای در کنار دریاچه شورابیل با فاصله حدود یک کیلومتر از شهر قرار داشتند. دریاچه میان تپه و شهر قرار داشت. شب ها انعکاس روشنایی شهر در دریاچه، با پنجره اتاق ما قاب گرفته می شد. نگاه به این تصویر سحرانگیز کافی بود تا شور و شعف…

ادامه مطلب